كردند در خود و اندازه نگذاشتند [1]نگذشتنى بزرگ.
آن روز كه بينند فريشتگان را،بشارت نباشد آن روز كافران را،و گويند حرامى است محرّم [2]،يعنى بشارت بر ما [3].
و قصد[كرديم] [4]به آنچه كردند از كارى،و كرديم آن را خاكى پراگنده.
اهل بهشت آن روز بهتر باشند به جايگاه و نكوتر به خوابگاه روز [5].
و آن روز كه بشكافد آسمان به ابر و بفرستند فريشتگان را فرستادنى.
پادشاهى آن روز به درست خداى را بود و باشد روزى بر كافران دشخوار [6].
[122-پ] و آن روز كه گازى بدهد كافر [7]بر دستهايش،گويد كاشك بر گرفتمى [8]با پيغامبر راهى.
اىواى من!كاشك من نگرفتمى فلان را دوست.
گمراه بكرد مرا از قرآن [9]پس آنكه به من آمد و بود شيطان مر آدمى را مخذولكننده [10].
و گفت پيغامبر:يا
[1] .آط،آب،آج،لب،آل،مش:و از حد در گذشتند در.
[2] .آج،لب،آل:منع بادا ممنوع بودنى.
[3] .همۀ نسخه بدلها:ندارد.
[4] .اساس:ندارد،از آط،افزوده شد.
[5] .آط،آج،لب:ندارد.
[6] .آط،آب،آج،لب،آل،مش:دشوار.
[7] .آط،آب،آج،لب،آل،مش:كه بگزد ظالم.
[8] .آط،آب،آج،لب،آل:بگرفتمى.
[9] .آط،آب،مش:ذكر خدا،آج،لب،آل:ياد خدا.
[10] .آج،لب،آل:فروگذارنده.