نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 356
آنچه رفت از ادلّه و حجج كه خداى تعالى نصب كرده است [1]،براى آن است كه خداى تعالى شب در روز مىآرد و روز در شب مىآرد.«ايلاج»ادخال باشد به كره،و ولج اذا دخل.
و در معنى او دو قول گفتند،يكى آنكه:روز به سر [2]شب مىدرآرد و شب به سر روز،قول دوم آنكه:از شب مىكاهد و در روز مىافزايد،و از روز مىكاهد و در شب مىافزايد.و اين براى آن گفت تا بدانند كه او قادر است برين و مختص است به قدرت،بر اين وجه [3]قادر به قدرت اين بتواند [4]كردن. وَ أَنَّ اللّٰهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ،و خداى شنواست جمله مسموعات را،يعنى حاصل است برآن صفت كه چون مسموعات و مبصرات موجود بود شنود و بيند،و اين را مرجع با صفت حىّ بود به شرط انتفاى آفت.
ذٰلِكَ بِأَنَّ اللّٰهَ هُوَ الْحَقُّ ،اى ذلك الامر و الشأن،اين كار و شأن براى آن چنين آمد كه خداى تعالى حقّ است،و اين«هو»را كوفيان عماد خوانند و بصريان فصل.
وَ أَنَّ مٰا يَدْعُونَ [5]،و آنچه شما مىخوانى كه كافرانى بدون او از اصنام و اوثان باطل است.كوفيان خواندند الّا أبو بكر: يَدْعُونَ ،بالياء،و باقى قرّاء بتاء الخطاب. وَ أَنَّ اللّٰهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ ،و خداى-جلّ جلاله-بزرگوار است و بزرگ،و معنى«على»، آن باشد كه هر بلندقدرى به اضافت با او وضيع باشد،و از بالاى دست قدرت او كس را دست نباشد و فرمان.و«كبير»،هم اين معنى دارد كه جمله [6]به اضافت با او صغير و حقير باشد.
آنگه گفت: أَ لَمْ تَرَ ،نمىبينى يا محمّد،يا خطاب با مخاطبى مبهم [7]،يعنى نمىدانى كه خداى تعالى فروفرستاد [8]آبى،يعنى آب باران. فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً ،زمين [9]در روز آمد [10]سبز؟و اصبح و امسى،در مثل اين موضع به معنى