نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 274
اَللّٰهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشٰاءُ وَ يَقْدِرُ [1]...،و قوله: وَ أَمّٰا إِذٰا مَا ابْتَلاٰهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ [2]...،اى ضيّق،و معنى آن باشد كه يونس-عليه السّلام-گمان برد كه ما بر او تضييق و تشديد نكنيم در تكليف،و اين قول نيكوست،هم بر لغت راست است و لايق پيغامبر-عليه السّلام-و جايز بر او [3].و قول ديگر آن است كه:فظنّ ان لن نقدر عليه من القدر الّذي هو التّقدير،يقال:قدر و قدّر بمعنى واحد.و القدر و القدر،التّقدير،قال الشّاعر:
فليست عشيّات اللّوى برواجع [4]لنا ابدا ما اورق السّلم [5]النّضر و لا عائد ذاك الزّمان الّذي مضى تباركت ما تقدر [6]يقع [7]و لك الشّكر و قال آخر في القدر:
نال الخلافة او كانت له قدرا كما اتى ربّه موسى على قدر معنى آنكه:ما بر او حكم نكنيم،يعنى با او مسامحه و مساهله كنيم.و قدر، به معنى قضا باشد،كالقدر،و اين قول مجاهد است و قتاده و ضحّاك و كلبى،و در اين وجه تعسّفى هست براى آنكه نگويند قدر عليه بمعنى قضى عليه،و چون تحقيق كنند معنى هم راجع باشد با قول اوّل.پس قول اوّل بهتر است.
امّا قول سيم [8]كه حمل كنند بر نفى قدرت،و گويند معنى آن است كه:يونس گمان برد كه خداى بر او قادر نباشد.اين قول از گويندهاش كفر باشد چه اين گمان كه خداى بر بنده و مؤاخذه او قادر نباشد كفر بود،و حوالت كفر با پيغامبران كفر بود.قوله: فَنٰادىٰ فِي الظُّلُمٰاتِ ،ندا كرد در ظلمات،سه قول گفتند در او.دو رفت،و قول سيم آنكه:اراد به تكاثف الظّلمات،و آنچه ظاهرتر است و مفسّران بيشتر برآنند [9]كه:ظلمت شب و ظلمت دريا و ظلمت شكم ماهى خواست، يونس-عليه السّلام-در آن سه تاريكى ندا كرد [10]و گفت: لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَكَ إِنِّي