نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 272
است،او را بينداختند،ماهى او را فروبرد.
در خبر است كه:چون او را به دريا انداختند،خداى تعالى وحى كرد به «نون»،گفت:بندۀ مرا دريا-يونس را،كه من شكم تو روزى چند مقام او كردهام امتحان را،و نگر تا پوست او نخراشى و اندام او را نيازارى كه او طعمۀ تو نيست.آن ماهى او را فروبرد،ماهى ديگر بيامد و آن ماهى را فروبرد،ديگرى بيامد و آن را فروبرد،فذلك قوله: فَنٰادىٰ فِي الظُّلُمٰاتِ ،و اين جمع باشد،و اقلّ جمع سه بود.و بعضى ديگر گفتند:مراد به ظلمات،سه ظلمت است:ظلمت شب،و ظلمت دريا،و ظلمت شكم ماهى.اين دو قول كه مغاضبا للملك لهذا السّبب او للقوم لاصرارهم على الكفر،اين دو قول [1]معتمد است.
فامّا قول آنكس كه گفت:مغاضبا لربّه،آن خشم او بر [2]خداى بود،ازآنجا كه او قوم را وعده داده بود به عذاب،و او برفته،قوم چون علامت عذاب پديد آمد [3]ايمان آوردند،خداى تعالى عذاب از ايشان برداشت.يونس چون بشنيد كه ايشان را عذاب نيامد برفت خشم گرفته بر خداى ازآنكه سبب نشناخت،و گفت:من با ميان قوم نروم دروغزن،كه ايشان مرا بكشند،اين قول نيك نيست براى آنكه اين بر پيغامبران روا نباشد،و نه برآن كه او خداى را شناسد،چه غضب،ارادت عقاب و مضرّت باشد به غيرى،و آنكس كه او بر خداى مضرّت و عقاب روا دارد، خداى را نشناسد.امّا عذر آنكس كه او گفت:خشم براى آن بود كه خداى چرا عقوب نكرد ايشان را به آنكه ايمان آورده بودند،هم چيزى نيست براى آنكه اين هم جهل باشد به خداى و به عدل و حكمت او.
فأمّا قول حسن بصرى كه گفت،سبب خشم او آن بود كه:خداى تعالى او را به اهل نينوا فرستاد تا ايشان را اعذار و انذار كند،او گفت:بار خدايا!مرا روزى چند مهلت ده تا برگى بسازم.گفت:مهلت نيست تو را و اين كار از آن زودتر مىبايد كه تو مىگويى.گفت:چندانى مهلت ده مرا كه نعلينى بر گيرم،گفت:مهلت نيست.او به خشم آمد،فخرج مغاضبا لربّه،او برفت خشمناك بر خداى تعالى،اين هم قولى