نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 12 صفحه : 215
قوله: وَ إِمّٰا تُعْرِضَنَّ ،اصل او«ان ما»بوده است،«نون»در«ميم»ادغام كرده است.«ان»،حرف شرط است و«ما»زيادت،چنان كه گفتم.و از جملۀ اين مواضع كه نون تأكيد در او شود،يكى شرط است،و التّقدير:و ان تعرضنّ. عَنْهُمُ ،از ايشان،از آنان كه خداى فرمود كه حقّى به ايشان ده،يعنى اگر اعراض كنى از آنان كه چيزى خواهند از تو.آيت در آن معنى آمد كه اوقاتى كسانى آيند از درويشان و مستحقّان و از تو چيزى خواهند و در وقت نباشد،تو از ايشان روى بگردانى به شرم.
اِبْتِغٰاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ ،طلب رحمتى و روزيى از خداى تو كه اميد دارى آن،و نصب او بر مفعول له است. فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً ،ايشان را،يعنى آن سايلان را در وقت نابودن چيزى به نزديك تو سخنى گوى نيكو،نرم،سهل،مثل قولك:وسّع اللّه عليك و اغناك و كفاك و ما اشبه ذلك،و براى اين گفته [1]-عليه الصّلاة و السلم:
الكلمة الطّيّبة صدقة، سخن خوش صدقه باشد،و كما قال تعالى: قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهٰا أَذىً... [2]،يعنى در وقت تنگى سائل را جواب نيكو ده.
وَ لاٰ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلىٰ عُنُقِكَ ،گفت:دستهايت بسته مكن با گردن،و آن كنايت است از بخل بر سبيل مبالغت،يعنى در بخل و امساك به مثابت كسى مباش كه او را دست با گردن بندند تا چيزى [3]نتواند كردن، وَ لاٰ تَبْسُطْهٰا كُلَّ الْبَسْطِ ،و دست گشاده مدار هميشه [4]گشادگى،يعنى اسراف مكن در عطا كه پس بنشينى ملامت زده سرزنش كرده و غمناك و حسرت زده.و گفتند:نظم آيت بر سبيل تقسيم است.گفت:بخل مكن كه از عاقلانت ملامت و مذمّت رسد،و در عطا اسراف مكن كه باز متحسّر [5]و غمگين شوى،چون تو را هيچ نماند و محتاج باشى.
جابر عبد اللّه گفت:سبب نزول آيت آن بود كه روزى رسول-عليه السّلام-نشسته بود،كودكى بيامد و گفت:يا رسول اللّه!مادرم تو را دعا مىكند و مىگويد پيرهنى [6]ده مرا كه به آن نماز كنم.رسول-عليه السّلام-گفت:وقتى دگر بياى [7]كه وقت را