نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 11 صفحه : 355
استدراك و توضيح
ص 66 س 19:عبارت«يرجع الى لفرقة الملحقة»درست بههمينصورت در اساس آمده و در هيچكدام از نسخه بدلها و چاپهاى موجود ديده نمىشود.خود عبارت هم خالى از ابهام نيست.شايد در اصل بوده است:«يرجع الى الورقة الملحقّة»،كه در اين صورت محتمل است عبارات و ابيات زير در ورقهاى جداگانه به نسخۀ اصلى كه اساس ما از روى آن نوشته شده منضم بوده و كاتب از آن غفلت كرده است-و اللّٰه اعلم بالصّواب.
هرچند حذف عبارات و ابيات زير به كلّيّت متن داستان لطمهاى نمىزند و احتمال الحاقى بودن آن هست،لكن نظر به اين كه در همۀ نسخه بدلها موجود است،ما آن را از روى نسخۀ قم در اين جا آورديم و به شيوۀ معمول با ديگر نسخه.
بدلها مقابله كرديم تا نكتهاى فروگذاشته نيايد.
و از قصّۀ يوسف تا اين جا كه رسيدهايم من قوله: وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهٰا [1]... ،و مراودۀ زليخا او را،و احضار زنان مصر و دست بريدن ايشان،اميّة بن ابى الصّلت به نظم آورده است در قصيدهاى كه در آنجا قصّۀ بعضى انبيا بگويد [2]،في ابيات منها:
و كان يوسف ايضا شأنه عجبا يتلوا [3]عليك [4]بذاك اللّٰه قرانا همّت به أمّ مثواه و همّ بها لو لا راى من مليك النّاس برهانا و غلّقت دونها الأبواب و استبقا و ألفيا زوجها بالباب لقيانا قالت أراد بنا سوءا فقال لها خزيان حيث بقول الزّور بهتانا بل راودتني عن نفسي مكابرة لمّا رأت عفّة منّي و عصيانا