نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 11 صفحه : 334
نافع خواند:فبم تبشرون،على تقدير:فبم تبشروننى،من البشر[79-ر]من الثّلاثىّ المجرّد من الزّيادة،و اكتفا كرد به يك«نون»از«نون»جمع و به كسرۀ او از «يا»ى اضافت،و باقى قرّاء تبشّرون،اى تبشّروننى،بتشديد [1]،من التّبشير،يعنى عجب باشد كه ما را پس از اين پيرى و عمر كه بر ما گذشت [2]فرزند باشد.
ايشان گفتند: بَشَّرْنٰاكَ بِالْحَقِّ ،ما تو را بشارت به حقّ و راستى و درستى مىدهيم،نگر كه [3]از جملۀ نوميدان نباشى. ابراهيم-عليه السّلام-گفت:و كه باشد كه از رحمت خداى نوميد شود الّا گمراهان! آنگه گفت: فَمٰا خَطْبُكُمْ ،چه حال است شما را و چه قصّه است اى فرستادگان ايزد تعالى؟ گفتند:بدان كه ما را به قومى كافران فاسقان فرستادهاند،و آن قوم لوط بودند تا ايشان را هلاك كنيم مگر آل لوط را از پيوستگان و خويشان مؤمن و اتباعى كه او را هستند از مؤمنان كه ما ايشان را برهانيم و نجات دهيم از آن عذاب الّا زن لوط را از جملۀ آل او كه او نيز در عذاب گرفتار خواهد بودن.و اين استثناست از استثنا،براى آنكه قوم مهلكند مگر آل لوط،و زن از ايشان مستثنى است و ملحق به هالكان،براى آنكه مستثناى دوم ملحق باشد به جملۀ اوّل.و مثال او چنان بود كه گويند:لفلان علىّ عشرة الّا خمسة الّا ثلاثة،اوّل پنج بيرون بايد بردن تا پنج ماند بر او،آنگه از آن پنج سه بيرون بايد آوردن و اضافه كردن با پنج مستثنى تا بر او هشت درم بماند [4]. قَدَّرْنٰا إِنَّهٰا لَمِنَ الْغٰابِرِينَ ،كه ما تقدير كرديم كه او از جملۀ گذشتگان و هالكان باشد،و قيل:من الغابرين،اى باقين فى العذاب،كه او در عذاب بماند.و ابن كثير خواند،قدرنا بتخفيف،و هما لغتان:قدرت الشّىء اقدره و اقدره قدرا،و قدّرته [5]تقديرا.