نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 11 صفحه : 112
[25-پ]و بنيامين را به من سپردى في قولك: فَاللّٰهُ خَيْرٌ حٰافِظاً ،يوسف بر سرى با او [1]با تو دادم تا بدانى كه من خدايىام كه آنچه به من سپارند ضايع نشود، وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّٰاحِمِينَ ،و او رحيمتر از همه رحيمان است.
وَ لَمّٰا فَتَحُوا مَتٰاعَهُمْ ،آنگه چون متاع و بار خود بگشادند،متاع خود ديدند به رمّت كه [2]در ميان بار بود،و قوله: رُدَّتْ إِلَيْهِمْ ،در جاى نصب است،بكونه مفعول الثّانى لوجدوا،اى مردودة اليهم. قٰالُوا يٰا أَبٰانٰا ،گفتند:اى پدر ما! مٰا نَبْغِي ،ما چه جوييم و چه خواهيم پس از اين كه اين مرد كرد؟از كرمش ما را طعام بداده است و متاع ما با ما داده،و اين براى آن گفتند تا دل پدر نرم كنند بر آنكه بنيامين را با ايشان بفرستد.و«ما»استفهامى است و معنى او جحد،يعنى چيزى دگر نماند كه كار ما برآن موقوف باشد و ما از تو چيزى دگر نمىخواهيم،چه ما را براى [3]اين نوبت اين كه داريم كفايت است. هٰذِهِ بِضٰاعَتُنٰا ،اين بضاعت ماست كه با ما دادهاند. وَ نَمِيرُ أَهْلَنٰا ،و براى اهل خود طعام آريم،يقال:ما رهم يميرهم ميرا اذا اتاهم بالطّعام من بلد غير بلده و غارهم يغيرهم [4]ايضا،و الغيرة [5]و الميرة،الطّعام،و امتار يمتار امتيارا،مثله قال الشّاعر:
بعثتك مائرا فذهبت حولا متى يأتى [6]غياثك من تغيث [7] و قال آخر:
أتى قرية فيها كثيرا طعامها كعفر [8]التّراب كلّ شىء يميرها و براى اهل خود طعام آريم. وَ نَحْفَظُ أَخٰانٰا ،برادر بنيامين را نگاه داريم، وَ نَزْدٰادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ،و كيل يك شتر وار بيفزاييم به نصيب او كه اين كيلى اندك است،و اين جمله بر سبيل مراودت مىگفتند،و مراودت ايشان اين بود كه خداى تعالى حكايت كرد از ايشان در اين آيت.
قٰالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ ،يعقوب-عليه السّلام-گفت:نفرستم او را با شما تا مرا