نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 10 صفحه : 97
خواندند به كسر همزه على الابتداء،مگر ابو جعفر كه خواند:«انّه»به فتح همزه،على تقدير:لأنّه او بأنه،كما قال الشاعر:
أ حقّا عباد اللّه ان لست لاقيا بثينة او يلقى الثريا رقيبها فرّاء گفت:فتح«الف»برآن [1]باشد مفعول حقّا بود،اى حقّا انه،چنان كه در بيت هست. لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ بِالْقِسْطِ ،تا خداى-جلّ جلاله- آنان را كه ايمان آورده باشند و عمل صالح كرده،جزا و پاداشت دهد به عدل و داستان [2]چنان كه از حقّ ايشان هيچ نقصان نكند،آنگه ابتداى كلامى ديگر كرد[و گفت] [3]: وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرٰابٌ مِنْ حَمِيمٍ ،اما كافران را،ايشان را،شرابى باشد از حميم،يعنى محموم،تافته،فعيل به معنى مفعول[باشد] [4]،و عرب هرچه بجوشانند [5]آن را حميم خوانند،قال المرقّش [6]:
و كل يوم لها مقطرة فيها كباء معدّة و حميم وَ عَذٰابٌ أَلِيمٌ ،و نيز ايشان را عذابى بود سخت مولم بهدردآرنده بواجب و استحقاق به آن كفر كه آورده باشند.
قوله: هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيٰاءً ،او آن خداى است كه آفتاب [7]سبب [8]روشناى روز ساخت،و ماه [9]سبب روشناى شب.ابو على گفت:ضياء،از دو وجه بيرون نيست،يا جمع ضوء باشد كسوط و سياط،يا مصدر ضاء يضوء[ضياء] [10]باشد، كقام [11]قياما،و عاذ عياذا [12].كلبى گفت:روى آفتاب و ماه اهل هفت آسمان را روشناى مىدهد و پشتشان اهل هفت زمين را،و گفتهاند:ضياء،بليغتر از نور باشد، براى آن آفتاب را ضياء گفت و قمر را نور،و يقال:أضاء النّهار و انار اللّيل و لا يقال:
اضاء اللّيل،و حقتعالى در آفتاب و ماه[د] [13]و علامت و دلالت نهاد در گردانيدن