نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 10 صفحه : 80
وَ مٰا كٰانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً ،گفت:مؤمنان نبايد تا جمله بروند،رسول-عليه السّلام-را تنها رها كنند،و قوله:كافة.نصب او بر حال باشد،و او عبارت باشد از جمله و عموم،و اصل او از«كف»باشد كه منع بود،براى آنكه چون همه باشند،مزاحمت كنند،و بهرى بهرى را منع كنند، فَلَوْ لاٰ نَفَرَ ،اى و هلا،چرا از هر طايفه گروهى بنروند و گروهى با رسول-عليه السّلام-مقام نكنند تا از او فقه آموزند و قوم خود را كه رفته باشند به غزا،چون بازآيند بياموزند و وعظ و زجر كنند ايشان را،و[اين]قول عبد اللّه عباس است و ضحّاك و اختيار جبّائى.
[مجاهد گفت:آيت در حق] [1]گروهى آمد از صحابۀ رسول كه ايشان به قبايل و احياى عرب رفته بودند به باديه [2]تا ايشان را فقه آموزند.چون عتاب[معاتبان از متخلفان] [3]غزات تبوك بشنيدند،بترسيدند،پس از آن هر سريّت كه رفت،ايشان آن كار رها كردند و با ايشان برفتند،[خداى تعالى اين آيت] [4]بفرستاد و گفت:چرا به عوض آنكه با سريّت[مىروى] [5]،به نزد رسول نيايى و از او فقه نياموزى تا چون به نزديك قوم خود بازشوى [ايشان را بياموزى] [6]و ايشان را وعظ و زجر كنى تا از معاصى بپرخيزند [7]و حذر كنند.
و كلبى گفت:آيت در بني اسد آمد كه ايشان را قحطى[رسيد برخاستند] [8]و بجمله زنان و كودكان را برگرفتند و با مدينه آمدند و گفتند:ما آمدهايم تا فقه آموزيم از رسول-عليه السّلام-[سعرها گران بكردند] [9]و راهها پليد مىداشتند،خداى تعالى اين آيت فرستاد،گفت:نه نيك كردند،چرا گروهى از ايشان نيامدند و فقه [نياموختند تا چون با قوم] [10]خود رجوع كردندى و ايشان را وعظ و تذكير گفتندى تا ايشان حذر كردندى.
و حسن بصرى گفت:مراد به اين[فرقت جماعت نافرهاند] [11]،و معنى آيت آن است كه:چرا از هر قومى گروهى به غزا نرفتند تا مستيقن و مستبصر شدندى به نظر و اعتبار و در[احوال كفّار و نصرت خداى] [12]تعالى مسلمانان را و خذلان او كافران را