نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 10 صفحه : 68
كند و برگردد.آنگه حقتعالى ايشان را به توفيق و لطف مدد كرد تا ثبات كردند، توبه كردند،و خداى توبۀ ايشان بپذيرفت [1].چون توبه كردند از آن خطرات وساوس.
إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ ،رأفت بليغتر باشد از رحمت،و فيه لغتان:رءوف على وزن فعول [2]،قال كعب بن مالك الانصارىّ:
نطيع نبيّنا و نطيع ربّا هو الرّحمن كان بنا رءوفا و رءوف،على وزن فعل،[قال] [3]:
ترى للمسلمين عليك حقا كفعل الوالد الرءوف الرّحيم
قوله: وَ عَلَى الثَّلاٰثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا -الآية،گفت:و برآن سه كس كه ايشان را بازپسافگندند و بازپس گذاشتند.و در معنى اين دو وجه باشد [4]،يكى آنكه:فعل را حوالت به خداى بود به معنى خذلان و منع لطف.و افعال ما لم يسم فاعله،بسيار حواله باشد به خداى تعالى،نحو قوله: عُلِّمْنٰا مَنْطِقَ الطَّيْرِ... [5]،و وجه ديگر آنكه:
حوالت تخليف و ترك به صحابۀ رسول باشد كه برفتند و ايشان را با پس [6]رها كردند.
و عكرمه خواند:خلفوا،به فتح«خا»و«لام»و به تخفيف،اى قعدوا خلف رسول اللّه و بعد خروجه،كما قال: فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ [7]-الآية.و از صادق-عليه السّلام-روايت كردند كه او خواند:خالفوا به«الف».و اين سه مرد يكى كعب بن مالك[الشاعر بود و مرارة بن الربيع و هلال بن اميه،و هر سه انصارى بودند.رواى خبر گويد:
عبد الرحيم بن عبد اللّه بن كعب بن مالك] [8]كه او گفت،جدّم گفت:من هرگز از رسول-عليه السّلام-بازنهاستادم [9]در بدر و[احد و] [10]حنين و جز آن تا كه غزات تبوك آمد.رسول-عليه السلام-ساز رفتن مىكرد و گرماى گرم [11]بود و اوان ميوه بود،من نيز دو شتر را ساز راست كردم [12]و من تندرست بودم و به قوّت هيچ عذر نبود مرا.چون