نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 10 صفحه : 35
را گفتند:يا رسول الله!يك روز آنجا آى [1]و نماز كن آنجا براى ما،و اين آنوقت بود كه رسول-عليه السلام-ساز آن مىكرد تا به غزات تبوك شود.
رسول-عليه السلام-گفت:من مشغولم،چون بازآيم آنگاه بگويم كه چگونه بايد كردن [2].چون رسول-عليه السلام-بازگشت،ايشان آمدند و گفتند:ما مىخواهيم[113-پ] تا به مسجد ما آيى و آنجا نماز كنى و دعا كنى ما را به بركت.رسول به در [3]مدينه بود هنوز در شهر نرفته بود،پيراهنى [4]بخواست تا در پوشد و آنجا رود.جبريل آمد-عليه السلام-و اين آيات [5]آورد: وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرٰاراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ ،گفت:آنان كه بگيرند مسجدى،يعنى بنا كنند و بسازند [6]مسجدى براى ضرار و مضرّت.و ضرار،مضارّه باشد و نصب او بر مفعول له است.و كُفْراً ، عطف است بر ضرار.و تَفْرِيقاً ،و براى تفريق و پراگندن ميان مؤمنان. وَ إِرْصٰاداً ، انتظار،و انتظار و راه پاييدن آنكس كه او كارزار كرده است با خداى و پيغامبرش پيش از اين،يعنى ابا عامر الرّاهب تا از شام بيايد و از روم لشكر آرد.
آنگه بازگفت كفر و نفاق ايشان كه:ايشان سوگند مىخورند [7]كه ما الا خير و نيكويى نمىخواهيم.و«حسنى»،تأنيث احسن باشد،و از [8]آن بود كه ايشان را رسول گفت:چرا خود به مسجد من نيايى به نماز كردن؟گفتند:ما اين مسجد براى بيماران و پيران و ضعيفان كردهايم كه نتوانند به مسجد تو آمدن،و براى شبهاى زمستان و روزهاى باران.و بر اين سوگند خوردند كه:غرض ما در اين باب جز خير و صلاح نيست،حقتعالى تكذيب كرد ايشان را گفت: وَ اللّٰهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكٰاذِبُونَ ، خداى گواهى [9]مىدهد كه ايشان دروغزناند.
آنگاه نهى كرد رسول را،گفت: لاٰ تَقُمْ فِيهِ أَبَداً ،هرگز آنجا مرو و آنجا مهايست [10]،و نهى به ظاهر رسول راست و به معنى رسول را و جملۀ مؤمنان را كه در آن