نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 10 صفحه : 259
از نزديك او و آن نبوّت است و لكن آن بر شما پوشيده باشد.حمزه و كسائى و حفص خواندند:فعمّيت،به ضمّ العين و تشديد الميم على ما لم يسمّ فاعله،و معنى آنكه:
بر شما بپوشانيدهاند من التّعمية،يقال:عمى الرّجل،نابينا شد مرد،و اعميته انا و عمّيته.و تشديد براى مبالغت باشد.باقى قرّاء،به تخفيف خوانند من العمى،نظيره قوله: فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْبٰاءُ [1].
أَ نُلْزِمُكُمُوهٰا ،ما الزام كنيم شما را از مضطر و ملجا گردانيم شما را به آن به جبر و اكراه؟برآن داريم شما را و شما آن را كاره[باشى] [2].«واو»حال راست يعنى كه اين روا نباشد و تكليف از اين منع كند،اين وجهى است در معنى اين لفظ.و وجهى ديگر آن بود كه،معنى آن است كه:ممكن باشد كه ما شما را الزام كنيم،ما [3]توانيم كردن بر سبيل اضطرار به معرفت،[بر] [4]بيشتر از بيان و استدلال و ايضاح نباشد،فامّا معرفت ضرورى امّا [5]برآن قادر نباشيم،آن كار خداست-جلّ جلاله-و بر هر دو وجه معنى استفهام تقرير و جحد باشد.و در اين فعل سه ضمير است:ضمير متكلّم،و ضمير مخاطب،و ضمير غايب [6].و حقتعالى،بترتيب فرمود نهادن،ابتدا به ضمير متكلّم كرد و آنگه به ضمير مخاطب و آنگه به ضمير غايب،و مثله قوله [7]:الزمتكه و لا يقال الزمتهوك،و ضمير متّصل توان گفتن منفصل نشايد،يقال:ضربتك، و لا يقال:ضربت ايّاك.و فرّاء روا مىدارد:أ نلزمكموها،به جزم«ميم»،نحو:عضد و كبد،و بصريان روا ندارند نقل حركت در جاى اعراب،و انّما در امثال اين روا دارند در شعر،كه امرؤ القيس گفت [8]:
فاليوم اشرب غير مستحقب اثما من اللّه و لا واغل و كقول الآخر:
و ناع يخبّرنا [9]بمهلك سيّد تقطّع من وجد عليه الانامل