نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 10 صفحه : 248
لو ثنيت لي وسادة،او قال كسرت فاجلست عليها [1]لحكمت بين اهل التّوراة بتوريتهم و اهل الانجيل بانجيلهم،و اهل الزّبور بزبورهم،و اهل القرآن بقرآنهم،و الّذي [173-پ]فلق الحبّة و برأ النّسمة ما من رجل من قريش جرت عليه المواسي،الّا و انا اعرف له[آية] [2]تسوقه الى جنّة او تقوده الى نار [3].فقام رجل فقال:ما آيتك يا امير المؤمنين الّتي نزلت فيك؟قال: أَ فَمَنْ كٰانَ عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شٰاهِدٌ مِنْهُ ، گفت:به آن خداى كه در زير زمين دانه شكافد و در رحم صورت نگارد كه اگر مخدّهاى دولا [4]بكنند،يا برگردانند و مرا برآن نشانند،حكم بكنم اهل تورات را به تورات،و اهل انجيل را به انجيل،و اهل زبور را به زبور،و اهل قرآن را به قرآن،به آن خداى كه در زير زمين دانه شكافد و در رحم صورت نگارد كه هيچ مرد نيست از قريش كه استره بر سر او برود و الّا من دانم در حقّ او آيتى كه او را به بهشت برد يا به دوزخ.مردى برخاست و گفت:آيت تو كدام است يا اميرالمؤمنين !گفت -عليه السّلام:
أَ فَمَنْ كٰانَ عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شٰاهِدٌ مِنْهُ ، رسول خداى است [5]كه او بر بيّنت است،و من آن گواهم كه از اوام و پسر اوام.و در كتاب فصيح الخطب [6][بيارد] [7]به اسناد كه:يك روز اميرالمؤمنين -عليه السّلام-گفت:بر منبر كوفه:
سلوني قبل ان تفقدوني فانّ العلم يفيض بين جنبيّ فيضا لو وجد مستفاضا الا و انّكم لن تسألوني عن فئة باغية و اخرى هادية الّا اخبرتكم بهاديها و باغيها و سائقها و قائدها الى يوم القيامة، گفت:بپرسى مرا از پيش آنكه مرا نيابى،كه علم از ميان پهلوهاى من موج مىزند اگر راه يابد،و الا [8]مرا نپرسى از هيچ گروهى باغى و ديگرى هادى،و الا خبر دهم شما را به هادى ايشان و باغى ايشان و سايق ايشان و قائد ايشان تا به روز قيامت.ابن الكوّا بر پاى خاست،گفت:ما ادّعى مثله نبيّ و لا وصيّ،چنين دعوى هيچ پيغامبر نكرد و هيچ وصىّ پيغامبر.اميرالمؤمنين گفت: