نام کتاب : حق اليقين نویسنده : علامه مجلسى جلد : 2 صفحه : 376
و پيش از آنكه آنچه متوقع او است بعمل آيد او
را گردن بزنند هيچ عاقل ضيافت چنين را نمىپسندد و مدح نميكند بخلاف آنكه خدمات
شاقه باو بفرمايد و او را وعده كند كه چون اين آزارها را بكشى تو را بمناصب عظيمه
سرافراز ميكنم و انعامات جزيله بتو ميدهم چند روزى آزار ميكشى و بعد از آن مدتهاى
بسيار در رفاهيت و حكومت خواهى بود همه عقلا او را ستايش ميكنند چه جاى آنكه مدت مشقت
متناهى و قليل باشد و مدت راحت و نعمت غير متناهى.
فصل دويم در دفع شبهههاى معاد جسمانى
و آن موقوفست بر دانستن حقيقت روح و بدن
انسان: بدان كه در حقيقت روح انسان خلاف بسيار است و فقير در كتاب بحار الانوار
زياده از بيست قول نقل كردهام و بعضى گفتهاند كه چهل قول در اين باب هست و آنچه
اكثر محققين قائل شدهاند آنست كه انسان مركب است از روح و بدن و اين دو جوهر دو
حقيقتند كه ميان ايشان با غايت آشنائى نهايت بيگانگى است كه خلقت يكى از طينت
ملائكه و عالم علوى است و خلق ديگرى از خاك كه محض ظلمت و مركز عالم سفلى است و هر
كدام را اثرى و عملى است كه آن ديگرى را نيست آثار و افعال بدن ديدن و شنيدن و
پوشيدن و گفتن و خوابيدن و لمس كردن و امثال اينها است باين اعضاء و قواى ظاهره و
لذت و المش در حصول و عدم اينها است و صفات و ملكات و فهم و علم و اعتقادات كار
روح است بدن را نتوان گفت كه جواد و شجاع و عالم و مؤمن است بلكه افعال جزئى حسى
كه از بدن و اعضاى او صادر ميشود مثل ديدن و شنيدن همه كار روح است و بدن و اعضاء
براى آنها آلتى چندند چنانكه گوئى من ديدم بچشم و من شنيدم بگوش و گفتم بزبان پس
من عبارت است از روح و ذات تو همانست و اين افعال فعل او است و اين اعضاء و قوى
همه آلات اويند مثل كتابت كه قلم مىنويسد و در حقيقت نويسنده ديگرى است و بعضى
گفتهاند كه از جمله آثار و احكام روح گفتن و شنيدن و خوردن و آشاميدن است بهمه
اعضاى ظاهرى چنانچه از احوال خوب ظاهر است كه بدن و قواى آن همه بىخبرند و بدن در
جاى خود در خوابست و روح براى خود مىآيد و ميرود و شهر بشهر ميگردد و ميگويد و
ميشنود و همه كار ميكند اما در اين كلام سخنى هست پس معلوم شد كه انسان در حقيقت
روح است و بدن بمنزله آلت او است و بعضى گفتند روح در بدن مانند چراغ است در فانوس
و نور و روشنى همه از چراغ است و فانوس پرده ظلمت است اگر چراغ را بىپرده مشاهده
نمائى ضياء جمالش را توانى دانست و اگر روح بىبدن را ملاحظه نمائى قدر كمالش را
توانى شناخت و آن وقت ميدانى كه فانوس نقص و عيب چراغ است نه زينت جمالش چراغ تا
گرفتار ضعف و ناتوانى است از هبوب رياح محتاج بفانوس و مثال است و بيمار تا نحيف و
رنجور است لحاف و پوشش او را ضرور است و مشعل
نام کتاب : حق اليقين نویسنده : علامه مجلسى جلد : 2 صفحه : 376