نام کتاب : روضة الشهداء نویسنده : کاشفی، ملا حسین جلد : 1 صفحه : 418
اينجا رجزى مىخواند كه يك بيتش اين است.
و اللّه لو قطعتم يمينى لأحمينّ صابرا عن دينى و ترجمۀ رجز او اين است:
اگر كاست دشمن ز من دست راست ز دين و ز مرديم چيزى نكاست زنم تيغ و ننديشم از مرگ هيچ كه بىآب برگشتن من، خطاست اگر آب يابم وگرنه كنون سر اندر سر آب كردن رواست پس عبّاس از روى مردانگى مشك را بر دوش چپ كشيد دست چپش نيز بينداختند. مشك را به دندان بر دوش كشيد و به ركاب دشمن را از پهلوى خود دور مىكرد، ناگاه تيرى بر مشك آمد و سوراخ شد. آبها بريخت زبان حال عبّاس مىگفت آيا چه حكمت است كه آبى به حلق ما تشنگان نمىرسد؟ و منادى غيبى ندا مىكرد كه شربتهاى بهشت براى شما آماده كردهاند. حيف باشد كه لب بدين آب تر كنيد كه گفتهاند.
به آب شور جهان، تر مكن لب همّت كه شربت تو مهيّاست از شراب طهور بر اين مضيق فنا، دل منه، كه جاى دگر براى عشرت تو بركشيدهاند قصور پس عبّاس از آن دو زخم منكب از اسب درافتاد و گفت: يا اخا أدرك اخاك! اى برادر، برادرت را درياب. آواز او به گوش امام حسين رسيد، دانست كه به نزديك جدّ و پدر مىرود. آهى از آن امام مظلوم برآمد كه زمين كربلا از هيبت و سطوت به لرزه درآمد.
پير گردون زين مصيبت جامه جان چاك زد خسرو أنجم كلاه سرورى بر خاك زد قامت گردون دو تا شد چهرۀ مه شد سياه برق اين آتش مگر بر قبّۀ افلاك زد در بيشتر تواريخ مذكور است، كه امام حسين «ع» بعد از شهادت عبّاس فرمود كه «الآن انكسر ظهرى» اين زمان پشت من به شكست «و قلّت حيلتى» و اندك شد چارۀ من.
برفت آن ماه و من بيچاره گشتم ز كوى خوشدلى آواره گشتم راوى گويد: كه محمد انس در پيش امام حسين ايستاده بود. چون آواز عباس شنود و گريۀ امام مظلوم مشاهده نمود، پياده روى بدان موضع نهاد كه عبّاس افتاده بود. چون
نام کتاب : روضة الشهداء نویسنده : کاشفی، ملا حسین جلد : 1 صفحه : 418