نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 2170
زيركانه.مردانه» 3-صفت و آنست كه در اواخر صيغ ماضى فائدة اتصاف دهد بدان فعل مانند «آمده،رفته نشسته و خفته» 4-فاعل و آنست كه در اواخر...باشد مانند«داننده.گوينده» 5-تخصيص و آنست كه در اواخر بعضى اسماء نوعى را از جنس ممتاز گرداند و آن را تخصيص النوع من الجنس خوانند«دندانه.چشمه.زبانه.» رجوع شود به(المعجم ص 183- 187)نزد اهل ذوق«هاء»اعتبار ذاتست بحسب حضور وجود(از اصطلاحات شاه نعمت الله)
هاشمى
-(اصطلاح كلامى فقهى)منسوب به هاشم از طرف پدر،نه مادر.
هابط
-(اصطلاح نجومى)هر دو نقطۀ منقلب فلك را بدو نيم كند يكى صاعد و ديگرى هابط و برجهاى نيمۀ صاعد.جدى دلو.حوت.حمل.ثور و جوزاند و بقيۀ بروج كه نظير اينانند هابطاند برجهاى نيمه صاعد معوج الطلوعند و برجهاى نيمه هابط مستقيم الطلوعاند.
رجوع باوتاد و هبوط شود
هاتف
-(اصطلاح ذوقى)داعى حقيقت كه در دل سالك تجلى كند.
عطار گويد:
آمد خطاب ذوقش از هاتف حقيقت
اى خسته چون بيابى اندوه آز ما را
خطاب هاتف دولت رسيد دوش بما
كه هست عرصۀ بىدولتى سراى فنا
ولى چو نفس جفاپيشه سد دولت شد
طريق دولت دل بسته شد بسد جفا هاتف است اين داعى من اى عجب
يا پرىام ميكند پنهان طلب
چون پياپى گشت آن آواز بيش
گفت هاتف نيست باز آمد به خويش
هاتفى گفتش كه اى ديده تعب
رقعۀ از پيش وراقان طلب
خفيه زان وراق كت همسايه است
سوى كاغذ پارهاش آور تو دست
هاتفش گفت مخور غم كاين زمان
با تو زان شاه جهان بدهم نشان
هاجِرَه
-(اصطلاح هيوى)و آن نام ديگر خط نصف النهار بود و خط زوال بود و هواجر دايرههائى بزرگ بود به شكل عمود واقع در خط استواء كه از قطبين ميگذرد و بهر حال هاجر مكان عبارت از خط نصف النهار آن مكان بود و از آن جهت هواجر نامند.
هاجِس
-(اصطلاح عرفانى)هاجس عبارت از خاطر ربانى است كه بخطا نمىرود.
بعضى گويند:هاجس عبارت از القاى نفس است.
(از شرح كلمات بابا ص 67)
هادِى
-(اصطلاح عرفانى)و منظور رهنما و قطب سالك الى الله است.
آنكه سالك را در سلوك و مناسك آن رهبرى كند.
(رجوع شود به انسان كامل نسفى ص 99) و اسمى از اسماء اله است.
جامى گويد:
هست حق را دو اسم كارگذار
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 2170