responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 2148

وطن عبارت از نفس زاهدانست، وطن معرفت دل عارفانست،وطن مشاهدۀ سر دوستانست،او كه نفس خويش از شهوات بازداشت وطن عبادت او آبادان است.

و نامش در جريده زاهدانست و آن كس كه سر خويش از ملاحظت اغيار پاك داشت وطن مشاهدت او آبادانست و او خود از جملۀ دوستان،نفس اماره از ميان برداشت و خود را در منجنيق فكرت نهاد و بهمه واديها در انداخت و به آتش غيرت تن را در همه بوته‌ها بگداخت و بزبان تفريد گفت:«اذا ما تمنى الناس روحا و راحة تمنيت و ان القاك يا غير خاليا» (يا عز حاليا) هر كسى محراب دارد هر سويى
باز محراب سنايى كوى تو
ما را بجز اين زبان،زبان دگر است
جز دوزخ و فردوس مكانى دگر است
آزاده نسب،زنده بجانى دگر است
و آن گوهر پاكشان ز كانى دگر است
(از عده ج 1 ص 335) وطن،وطن عبد است،آنجا كه او را حال و مقام است،در قرب حق و حقيقش سرادق كبرياست،اسرار عاشقان را و اكناف انوار قدم محبان را،عقول و ارواح را مراتب از سياست و اماكن غيوب در ابديات دلها طيار است،عقول صادره؟ (شطحيات ص 622) در شرع يك وطن اصلى هست كه اهلى گويند كه وطن فطرة و قرار است و ديگر وطن اقامت كه وطن سفر و مستعاراست و سه ديگر وطن سكنى است كه نيت كند كمتر از نصف ماه در بلدى بماند.

نزد عارفان وطن اصلى عالم نفوس است.

(از كشاف ص 1520).

وَطَنات

-(اصطلاح ذوقى)آنچه اندر سر متوطن بود از معانى،وطنات گويند.

(از كشف المحجوب ص 5)

وَطْى حَيَوانات

-(اصطلاح فقهى) اگر كسى با حيوانات مجامعت كند اگر از حيواناتى باشد كه عادتا گوشت آنها خورده نمى‌شود مانند اسب الاغ...بايد نفى بلد شوند يعنى در يكى از بلاد دور بفروشند و اگر از حيواناتى است كه عادتا گوشت آنها را ميخورند بايد بسوزند و غرامت از فاعل دريافت كنند و فاعل را تعزير كنند به آنچه حاكم صلاح بداند و حكم وطى اموات در تعزير و حد،حكم وطى احياء است.

وَطْى بِشُبْهَة

-(اصطلاح فقهى) عبارت است از آنكه مردى با زنى بيگانه اشتباها همبستر شود بخيال آنكه زن خود و زن گمان كند شوى خود است و احكامى دارد.

رجوع شود به(شرح لمعه ج 2 ص 68).

وطى بشبهه بدون عقد موجب مهر المثل است و همچنين با عقد در صورتى كه ذكرى از مهر نشده باشد و الا زن مستحق مهر المسمى خواهد بود اما در مورد زنا اصلا مهرى نيست چنانكه گفته‌اند«الزانى باغى و لا مهر لبغى»؟ (كليات ص 55).

وِعاءِ دَهْر

-(اصطلاح فلسفى)مراد

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 2148
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست