نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1976
من مست عشقم هشيار نخواهم شد
و ز خواب خوش مستى بيدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادۀ دوشينه
تا روز قيامت هم هشيار نخواهم شد
تا هست ز نيك و بد در كيسۀ من نقدى
در كوى جوانمردان عيار نخواهم شد.
آن رفت كه مىرفتم در صومعه هر بارى
جز بر در ميخانه اين بار نخواهم شد
از توبه و قرايى بيزار شدم ليكن
از رندى و قلاشى بيزار نخواهم شد
ساقى چه كنم بساغر و جام
مستم كن از آن مى غم انجام
با ياد لب تو عاشقان را
حاجت نبود بساغر و جام حافظ گر مى فروش حاجت رندان روا كند ايزد گنه به بخشد و رفع بلا كند ما را كه درد عشق و بلاى خمار كشت يا وصل دوست يا مى صافى دوا كند مطرب بساز عود كه كس بىاجل نمرد و آن كونه اين ترانه سرايد خطا كند
ميْدان
-(اصطلاح عرفانى)مقام شهود معشوق را گويند.
(از كشاف ص 1563)
الْمَيْسان
-(اصطلاح نجومى) نام يكى از دو كوكب انور الهنعه بود و هنعه دو ستارۀ بود درخشنده واقع در كهكشان واقع بين جوزاء يعنى رأس- الجبار و رأس التوأمين كه نورانى تر آن دو را ميسان نامند و آن دگر را...و بيان شد كه آن دو كوكب منزل ششم از منازل قمر است.(از معجم الفلكى).
مِيكائيل
-(اصطلاح علوم غريبه)در ادعيه و اوراد بكار رود و هم در كلمات و علوم غريبه و ملكى بود موكل ارزاق عباد و ابقاء بندگان در روى زمين و در طلسمات نماينده او شكل و طلسم مثمن بود.
(از شمس معارف الكبرى ص 33).
روز ميكائيل روز چهار شنبه بود و در او امتزاجى است از طبايع اربعه.
ميكَدِه
-(اصطلاح عرفانى)خرابات، مجلس انس دوستان،خانقاه،قلب مرشد كامل و محل مناجات بنده با حق باشد.
زمانه افسر رندى نداد جز بكسى
كه سر فرازى عالم درين كله دانست
هر آنكه راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاك ره دانست عراقى گويد:
كردم گذرى بميكده دوش
سبحه بكف و سجاده بر دوش
پيرى بدر آمد از خرابات
كاين جا نخرند زرق مفروش
تسبيح بده،پياله بستان
خرفه بنه و پلاس درپوش
در صومعه بيهده چه باشى
در ميكده رو شراب مىنوش
كز ياد رخ و جمال ساقى
جان و دل و دين كنى فراموش
مىِ كُهْنه
-(اصطلاح عرفانى)قلب عارف كامل واصل:
عطار گويد:
اى ساقى ماهروى برخيز
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1976