نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1967
مثل وقف بر اولاد نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن بطور ترتب و طبقهبندى.
2-موقوف عليه بايد داراى اهليت تملك باشد.پس وقف بر مرتد فطرى بنا بر اين كه داراى اهليت تملك نباشد صحيح نيست.
3-موقوف عليه مىبايست معين باشد بنا بر اين وقف بر يكى از دو نفر يا يكى از دو مسجد لا على التعين صحيح نخواهد بود.
و اين شرط در همه عقود و ايقاعات سارى است زيرا معانى عقود و ايقاعات مانند اعراض خارجى قائم بالذات نبوده بلكه در تحصل محتاج بموضوعاتى هستند كه در ذهن يا خارج متعين باشند و مفهوم احدهما يعنى يكى از دو شخص يا يكى از دو چيز تعينى ندارد.
(كليات حقوق ص 323)
مُوَكِّل
-(اصطلاح فقهى) وكيلكننده رجوع به وكالت شود.
مُوَلِّى
-بفتح لام.ولى.و آقا.و صاحب عبد و عبد مولى العتافه آنكه عبدى را آزاد كرده است و مولى بضم ميم و بكسر لام.
ايلاءكننده رجوع بايلاء شود.
مَوْلُودات
-(اصطلاح احكام نجوم) رجوع به بروج آبى شود.
در فلسفه هم اطلاق بر مواليد ثلث ميشود.
(رجوع به مواليد شود).
مَولَويَّه
-(اصطلاح عرفانى)از سلسلۀ معروفيه است منسوب به مولانا جلال الدين محمد بلخى كه ذكر احوال او در كتب تراجم به تفصيل مذكوراست.صاحب در عظيم و گوهر وزين مثنوى و ديوان شمس است.
ديوان شمس را بياد مراد خود و پير خود سروده است شمس تبريزى كه نور مطلق است آفتاب است و ز انوار حق است (از طرائق الحقائق جزء دوم-ص 140)
مُوْنِسآباد قُدس
-(اصطلاح ذوقى) عالم لاهوت است.
مؤمن
-(اصطلاح عرفانى،كلامى) رجوع بايمان شود.
مَوْهِبَت
-(اصطلاح عرفانى)بخشش بلا عوض عطيات بزرگان،عطيات معنوى ماخوذ از قرآن است:فهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب و اجعله رب رضيا.رب هب لى من لدنك ذرية طيبة مولانا گويد:
چونكه او حق را بود در كل حال
برگزيده باشد او را ذو الجلال
هيچ بىاو حق بكس ندهد نوال
شمۀ گفتم ز اصحاب وصال
موهبت را بر كف دستش نهند.
و از كفش آن را بمرحومان دهد
با كفش درياى كل را اتصال
هست بىچون و چگونه در كمال
اتصالى كه نگنجد در كلام
گفتنش تكليف باشد و السلام
مَوْهُوب
-(اصطلاح فقهى)رجوع به هبه شود.
مَوْهُوبٌ لَه
-(اصطلاح فقهى)رجوع به هبه شود.
مُوى
-(اصطلاح ذوقى)ظاهر هويت
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1967