كه آخر آن الف مقصوره باشد مانند«عيسى موسى حبلى»مقصور گويند و اگر الف ممدوده باشد مانند«صحراء»ممدود نامند.

(از سيوطى ص 212).

مَقْطَع

-(اصطلاح بديعى)و آنست كه عبارتى آورند كه مركب از حروف قابل اتصال در آخر كلمات باشد مثال:

رخ زرد دارم ز دورى آن ذر
زده داغ دردم درون دل آذر

مَقْطُوع

-(اصطلاح ادبى)بريده شده و نزد اهل معانى جمله‌ايست كه عطف به ما قبل خود نشده باشد و نزد محدثان حديثى است كه اسنادش بتابعى رسد و قطع شده باشد (از درايه ص 59-كشاف ص 1200).

مُقَفّا

-شعرى كه مشتمل بر قافيه باشد و...

(رجوع شود به المعجم ص 310)

مُقِلّ

-(اصطلاح حديث)نزد محدثان كسى است كه فقط يك روايت ازو نقل شده باشد از صحابه يا تابعين (از كشاف ص 1509).

مُقَلِّد

-(اصطلاح اصولى)بكسر يعنى تقليدكننده و بفتح همان مجتهد است كه ازو تقليد ميشود.مشهور است بين فقها كه مردم در زمان غيبت دو دسته‌اند يا مجتهداند يا مقلد و كسى كه يكى از اين دو صنف نباشد عبادات او باطل است و اختلاف است كه آيا جاهل معذور است يا نه رجوع شود به (قوانين ص 140).و بالجمله مقلد-بكسر لام آنكه تقليد كند و قلادۀ را بگردن نهد و تقليد در لغت انداختن قلاده باشد بر گردن و آن عمل بقول غير باشد بدون دليل و حجت خواستن،مانند عمل عامى از مجتهد و بنا بر اين رجوع قاضى به شاهد تقليد نيست زيرا قول رسول را حجت و برهان بر درستى آن آمده است كه معجزات باشد و همين طور قول مفتى و شاهد را اجماع بر عمل بدان هست.و در هر حال تقليد در اصول دين روا نباشد و تنها در فروع تقليد لازم و واجب است پس تقليد عمل بقول مجتهد باشد بدون خواستن دليل نه آنكه دليل براى آن مسائل نباشد بلكه تمام مسائل و مباحثى كه مجتهد مطرح ميكند مستند بدليل است نهايت براى مقلد امكان ندارد كه دليل آن را دريابد و بيان شد كه مجتهد علاوه بر طى مراحل لازم بايد عادل باشد و مولد او طاهر باشد و در مسائل اصوليه بايد هر كس از راه دليل معتقد بدانها شود گو آنكه در بسيارى از موارد در اصول معمول تقليد است البته در اين گونه موارد گاه از راه تقليد جزم براى مقلد حاصل شود و بالجمله اگر خوب بنگريم بسيارى از مردم در اصول عقايد خود پيرو كسان ديگرند و يا اعتماد بقول ديگران كنند و يا گويند چون فلان متكلم و فيلسوف بزرگ چنين گفته است ما هم معتقد ميباشيم و جز آن از راه‌هائى كه ممكن است در نفس مقلد اطمينان خاطرى پيدا شود و گاهى ممكن است از راه اعتقاد فى الجمله باشد و تفصيل آن مستند به تقليد باشد چنانكه