responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1843

مَعدولَةُ المَحْمول

-قضيۀ كه حرف سلب در آن جزء محمول باشد.رجوع به معدوله شود.

مَعْدَنى

-(اصطلاح فلسفى)عبارت از مركب تامى است كه ذو حس و نماء نباشد.

(دستور ج 3 ص 285).

مَعْدُوم

-(اصطلاح فلسفى)معدوم در مقابل موجود است يعنى آنچه در عالم خارج تقرر و وجود ندارد و در اعدام امتيازى نيست و امتياز آنها به ملكات آنها است و آنچه معدوم شود بازگشت نكند، (اسفار ج 3 ص 37 و 86).

مَعْدومِ صِرْف

-(اصطلاح فلسفى) يعنى معدوم محض و معدوم مطلق.

(از اسفار ج 3 ص 50).

مَعْدومِ مُطْلَق

-(اصطلاح فلسفى) معدوم مطلق يعنى آنچه به هيچ وجه ثبوتى نداشته باشد نه ذهنا و نه خارجا و لكن ذهن تواند كه تصويرى از معدوم مطلق در خود حاضر كرده و احكامى سلبى بر آن حمل كند و گويد«المعدوم المطلق لا يعاد» (دستور ج 3 ص 50-شفا ج 2 ص 295،298-اسفار ج 4 ص 141).

مَعْدومِ مُمْكِن

-(اصطلاح فلسفى) يعنى معدومى كه ممكن الوجود است در مقابل ممتنعات و در محل خود بيان شد كه هر ممكن الوجودى نظر بذاتش ليس است و نظر بانتسابش بعلت موجود است و از اين جهت است كه گويند معدوم ممكن قبل از وجودش جائز الوجود است زيرا اگر جائز الوجود نباشد ممتنع الوجودخواهد بود،رجوع به حال و ثابت و (شفا ج 1 ص 110-ج 2 ص 295 تهافت التهافت ص 105،331)شود

مِعراج

-(اصطلاح ذوقى)عروج و صعود بر آسمانها كه ويژۀ حضرت رسول اكرم بود كه فرمودند «سُبْحٰانَ الَّذِي أَسْرىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى» اين است معراج ظاهر،آدم را گفتند«اهبط»و مصطفى را گفتند «اصعد».

اى آدم بزمين فرود رو،تا عالم خاك به هيبت و جلال سلطنت تو قرار گيرد.

اى محمد تو به آسمان برا،تا ذروۀ افلاك بجمال مشاهدۀ تو آراسته بود.

به مركب همت نشين و تارك افلاك را قدم مبارك خودگردان،از عالم جسمانى و روحانى سفر كن،آنگه بما نظر كن.

حضرت صادق فرمود:شب معراج كه سيد(ص)عالم بحضرت رسيد،غايت قربت يافت و از غايت قربت هيبت ديد.

تا رب العزة تدارك دل وى كرد،لطف و كرامت بى‌نهايت او را بخود نزديك كرد، الطاف كرم،گرد وى آمد،بمنزل «ثُمَّ دَنٰا» رسيد،خلوت «أَوْ أَدْنىٰ» يافت،ديدار حق ديد،از هر دو كون رميد،با دوست بيارميد،رفت آنچه رفت،شنيد آنچه شنيد، ديد آنچه ديد،كسى را از آن اسرار خبر نه،عقول و افهام و اوهام از دريافت آن معزول گردد،رازى در پردۀ غيرت رفته.

بى‌زحمت اغيار،بسمع نبوت رسانيده «نور فى نور و سرور فى سرور»،تا كرامت و شرف وى بر خلق جلوه كند،تا عالميان بدانند كه مقام وى مقام ربود-

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1843
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست