نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1762
وى قائل به خلق قرآن بود و كسى كه قائل به قدم آن بود كافر داند و نيز كسى را كه افعال بندگان را مخلوق خدا ميداند كافر شمارد.مزداريه نيز خوانده شده است.
(رجوع شود به ملل و نحل شهرستانى ضميمۀ ابن حزم ج 1 ص 88)
مُرْده
-(اصطلاح عرفانى)مرتبت فناء و بىخودى را گويند:
عطار گويد:
برو چون مردهاى بگذر ز دنيا و ز عقبى هم
كه تا جانت شود پر نقد از آن انوار ربانى
فانى شوند و باقى شوند باز
وانگه از اين دو برون پرده برزنند
چون زندگانى ز مردگى خويش يافتند
چون مردهتر شوند بسى زندهتر زيند
خورشيد وحدتند ولى در مقام فقر
در پيش ذرهاى همه دريوزه گر زيند
مَرْدِ مُطْلَق
-عارف كامل است:
مولوى گويد:
مرد مطلق دست خود را كى بيالايد بجان
آخر اى جان قلندر از چه پهلو خامشى
سالكى جان مجرد بر قلندر عرضه دار
گفت در گوش قلندر كان طرف مىواستى
كاين طرف هر چند سوزى در شرار عشق خويش
ليك هم مطلق نۀ زيرا كه در غوغاستى
در جمال لم يزل چشم ازل حيران شده
نى فزودى از دو عالم نى ز نفيش كاستى
مُرداد
-(اصطلاح گاهشمارى)رب- النوع اشجار را حكماء فرس مرداد ناميدهاند (از ش ص 372)رجوع به ارديبهشتشود.
مِرْزَم
-(اصطلاح نجومى)و عبارت از ستاره است كه در جنب شعراى شامى است و بطور كلى هر ستاره كوچكى كه با ستارۀ بزرگى بود مرزم ناميدهاند (بكسر ميم و فتح زاء) (از التفهيم ص 105)
مِرْزَمُ العبُور
-(اصطلاح نجومى)«به كسر و فتح زاء و فتح عين» و آن را مرزم الشعرى هم نامند و عبارت از عين كلب اكبر بود.
مُرسَل
-(اصطلاح اهل حديث)و آن روايتى است كه تمام يا بعض روات آن حذف شده باشند يا بدون ذكر روات واسطه،متصل به معصوم شده باشد.
(از درايه ص 60-61)
مُرْشِد
-(اصطلاح عرفانى)مرشد يعنى راهنما و هدايتكننده و صوفيان مظهر عقل را مرشد گويند و مظهر نفس را دليل گويند كه بندگان را براه راست هدايت ميكند كه يكى مظهر اسم الله و رحيم و ديگرى مظهر اسم رحمن است.و مرشد قضا ذات حق است.
مَرْصَد
-(اصطلاح نجومى)محل ترصيد كواكب را گويند رجوع به ترصيد و رصد شود
مَرَضِ مُتَّصِلِ بِموت
-(اصطلاح فقهى) يعنى مرضى كه منتهى بمرگ شود كه در آن اگر وصيت شود در ما زاد از ثلث معمول به نيست (از كشاف ص لا 133)
مُرْضِعَه
-(اصطلاح فقهى)زن شيرده كه پس از آنكه به طفل غير در دفعات يا
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1762