نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1760
اول كه صورت اجماليه براى مرتبت عمائيه است و بعد در صورت باقى عقول و نفوس ناطقه فلكيه و غيره و بعد در صورت طبيعت و هيولاى كليه و صورت جسميۀ بسيطه و مركبه بالتمام مرتبت عمائيه گويند.
مَرْتَبَتِ واحِديَّت
-(اصطلاح عرفانى) مرتبت و احديت را مرتبت اسماء و صفات گويند.
(از شرح قيصرى ص 11) در منتخب جواهر الاسرار،على بن حمزه معروف به آذرى در مورد مراتب كائنات گويد:آنها بيست و هشت مرتبتاند مطابق با بيست و هشت حرف تهجى و آنها عبارتند از:المبدع،الباعث الباطن،الظاهر،الحكيم،المحيط،الغنى المقتدر،القاهر الغيور،القوى،اللطيف، الجامع،رفيع الدرجات،المصور المحصى، القابض،الحى،المحيى،المجيب،الرزاق المذل،الرحمن،الرحيم،العزيز العليم، و فوق همه لا تعين است كه عبارت از مرتبت اطلاق و ذات است زيرا مرتبت تعين اول مرتبت علم است و تعين دوم مرتبت واحديت است،رجوع بفرهنگ مصطلحات عرفا شود.
مُرْتَجَل
-(اصطلاح ادبى)از ارتجال است رجوع به علم مرتجل و مرتجل شود و رجوع به(كشاف ص 642)شود.
مُرتَد
-(اصطلاح فقهى و كلامى) كسى كه از دين برگردد و بعد از ايمان كافر شده باشد و مرتد فطرى كسى است كه ابتدا مرتد نبوده و بر فطرت اسلام بوده است و بعد از اسلاممرتد شده باشد و مرتد ملى كسى است كه ابتدا مرتد بوده و پدر و مادر او كافر بودهاند و او هم بدين آنها رشد كرده است.
و باز در تعريف مرتد فطرى گويند كسى است كه موقع انعقاد نطفهاش يكى از پدر و مادرش مسلم بودهاند.
(از شرح لمعه ج 2 ص 246-ج 1 ص 91-قواعد شهيد ص 242- كشاف ص 607)
مُرْتَضِع
-(اصطلاح فقهى) و آنكه شير خورده است.در باب رضاع مرتضع گويند يعنى بچه شير- خوار،رجوع به رضاع شود.
(از شرح لمعه ج 2 ص 61،64).
مُرتَهِن
-(اصطلاح فقهى) رجوع به رهن شود.
مُرجئَة
-(اصطلاح كلامى)فرقۀ از فرق بزرگ اسلامند كه گويند اگر كسى ايمان داشته باشد معصيت او را زيان ندارد و اگر كافر باشد اعمال خوب او سود ندهد.
(از كشاف ص 578-درايه ص 145).
بهر حال اين فرقه بمناسبت حملات شيعيان و خوارج بر بنى اميه بوجود آمد و اطاعت در برابر بنى اميه و عدم تكفير آنان را اعلام كردند.
وجه تسميۀ اين فرقه باين نام آن است كه آنان ايمان را بر عمل مقدم داشتند و يا بعبارت ديگر عمل را مؤخر از ايمان ميدانستند [الارجاء يعنى التأخير].
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1760