responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1753

آنها وارد شده است و در نتيجه افعال و رويه آنها تغيير داده و مدينۀ آنها را از فاضله تبديل بمدينه ديگر كرده است.

(آراء اهل مدينه ص 92).

مَدينۀ نَذالَت

-(اصطلاح اجتماعى) اما مدينه نذالت اجتماع جماعتى بود كه بر نيل ثروت و يسار و استكثار ضروريات از ذخائر و ارزاق و زر و سيم و غير آن تعاون نمايند و غرض ايشان در جمع آنچه بر قدر حاجت زايد باشد جزء ثروت و يسار بود و انفاق اموال الا در ضرورياتى كه متضمن قوام ابدان بود جايز نشمرند و اكتساب آن از وجوه مكاسب كنند يا از وجهى كه در مدينه معهود بود و رئيس ايشان شخصى بود كه تدبير او در نيل اموال و حفظ تمامتر باشد و بر ارشاد ايشان قادرتر.

(اخلاق ناصرى ص 346).

مَدْيُون

-(اصطلاح فقهى)بده كار را گويند رجوع به غريم و دين شود.

مُذْ وَ مُنْذ

-(اصطلاح ادبى)اين دو كلمه در زبان و قواعد عرب سه حالت دارند حالت اول 1-آنكه جر دهند ما بعد خود را در اين صورت بعضى گويند اسمند و اضافه بما بعد خود شده‌اند و برخى گويند حرف جرند بمعنى من در زمان ماضى و بمعنى فى در زمان حاضر و بمعنى من الى اگر معدود باشند مانند«ما رأيته مذ يا منذ يوم الخميس»حالت دوم آنكه بعد از آنها اسم مرفوع واقع شود مانند«مذ يوم الخمس.مذ يومان»كه در اين صورت بعضى گفته‌اند مبتداءند و ما بعدشان خبر است و عدۀ گويند ظرفند واضافه بجمله شده‌اند و فعل آنها حذف شده و فاعل آنها باقى است حالت سوم آنكه بعد از آنها جملۀ فعليه واقع شود يا اسميه در اين صورت ظرفند و مضاف بجمله‌اند و گفته شده است مبتداءند و بايد زمان مضاف بجمله در تقدير گرفته شود تا خبر آنها باشد (از مغنى ص 174)

مُذَكَّر

-اين اصطلاح ادبى است و مذكر يعنى نر و مؤنث يعنى ماده در زبان عرب كلماتى را مذكر و كلماتى ديگر را مؤنث گويند اعم از آنكه نام براى حيوان يا انسان نر و ماده باشند يا نام براى اشياء بى‌روح باشند و بدين جهت است كه مذكر و مؤنث اقسامى پيدا ميكند 1- مذكر و مؤنث حقيقى كه نام براى حيوانات ماده و يا نرند.

2-مذكر و مؤنث مجازى كه نام براى اشياءاند كه اهل زبان بعضى- از آنها را مذكر شناخته‌اند- و برخى را مؤنث مانند«شمس،قمر، سماء و ارض»3-مؤنث لفظى كلمه‌ايست كه آخر آن تاء مدور يا الف مقصوره و ممدوده باشد مانند«فاطمة،طلحة، صحراء حمراء كبرى و صغرى» مؤنث حقيقى مانند«زينب،فاطمه صغرى،كبرى»و برخى هم لفظى‌اند هم حقيقى.و لفظى مجازى مانند(طلحه)كه لفظى و مجازى است 4-مؤنث معنوى يعنى آنكه در لفظ علامت تأنيث نداشته باشد مانند«زينب-شمس» مذكر و مؤنث بودن كلمه گاه از لحاظ معنى معلوم ميشود و گاه از راه

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1753
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست