responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1711

مَحْسُوسات

-(اصطلاح فلسفى)امورى كه بحواس ظاهره ادراك شوند محسوسات گويند و بر حسب تعداد قواى ظاهرى پنج قسمند.كه مذوقات،مشمومات ملموسات،مبصرات،مسموعات باشند.

(اخوان ج 2 ص 339 و تفسير ص 1004).

مَحْسُوسِ دُوم

-(اصطلاح فلسفى) رجوع شود به محسوس اول

مُحَصَّلَه

-(اصطلاح منطقى)قضيۀ محصله قضيه‌ايست كه حرف نفى جزء موضوع و يا محمول آن نشده باشد و دلالت بر نفى نسبت كند و قضيۀ بسيطه نيز خوانند و چون با حرف سلب مركب شود و حرف سلب جزء محمول يا موضوع و يا هر دو طرف شود قضيه را معدوله خوانند و دلالت بر رفع نسبت نكند اگر جزء موضوع باشد معدولة الموضوع و اگر جزء محمول باشد معدولة المحمول و اگر جزء دو طرف باشد معدولة الطرفين خوانند مثال محصله«انسان جماد نيست» مثال معدولة الموضوع«غير انسان متفكر نيست»و معدولة المحمول«جماد غير متفكر است».

(از اساس الاقتباس ص 67).

مَحْصور

-(اصطلاح ادبى)رجوع بحصر و اداة حصر و(سيوطى ص 85)شود.

مَحْضَر

-(اصطلاح فقهى)بفتح ميم در لغت سجل است و آنچه در آن حضور متخاصمين نوشته شود نزد قاضى و بالجمله دفترى است كه اوضاع و احوال و جريان كارهاى متخاصم در آن نوشته شود و همين طور است سجل كه در آنمسائل مختلف مانند بيع،رهن اقرار و نحوه آن ثبت گردد.

(از كشاف ص 324)

مخضرمون

-(اصطلاح حديث) كسانى كه دوره‌هاى جاهليت و اسلام هر دو را درك كرده‌اند و لكن با حضرت رسول برخورد نكرده باشند.

(از درايه ص 208)

مَحْفُوظ

-(اصطلاح عرفانى و حديث) كسى كه خداى متعال او را از مخالفات نگاه‌داشته و آنچه كند براى رضاى خدا باشد محفوظ است كه هيچ كارى نكند و نگويد مگر آنچه مورد رضاى خداست.

مَحْق

-(اصطلاح ذوقى) محق بمعناى محو است و نابودى و فناء وجودست در ذات حق چنانكه محو فناء صفات است در صفات حق و محق فوق محو است زيرا محو اثرى را باقى گذارد بر خلاف محق و محق بطىء الزوال است برخلاف محو و نهايت همت قوم اين است كه محق كند آنها را حق از شاهد خود و آنها را بسوى خود برنگرداند بعد از محق.

(رساله قشيريه ص 9 لا 3-كشف- المحجوب ص 487)

مَحْقونُ الدَّم

-در مقابل مهدور الدم است و كسى است كه خون او محفوظ است.

(از شرح لمعه ج 2 ص 337)

مُحْكَم

-(اصطلاح فلسفى و ادبى و حديث)اسم مفعول از احكام است و نزد محدثان عبارت از حديثى است كه معناى

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1711
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست