نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1708
است:علنى،خلقى،حقيقى.
علنى هوى است،خلقى قضا است، حقيقى عطا است،آن محبت كه از علت خيزد در نفس نزول كند و نفس را پست كند و خلقى بر دل فرود آيد و دل را نيست كند و آنچه از حقيقت خيزد در جاى قرار گيرد تا او را كه ازو نيست نيست كند و بخود هست كند (رسائل خواجه عبد الله ص 110).
مَحْبوب
-(اصطلاح عرفانى)محبوب بطور مطلق حق را گويند:برخى از تركيبات:محبوب ازلى،محبوب مجازى، محبوب دلنواز،محبوب حقيقى
مَحَبَّت و عَداوت مَحَبَّت و غَلَبَت
(اصطلاح فلسفى) در زير كلمۀ اصحاب محبت و غلبت اشاره شد كه هراكليت و بعضى از حكما بدو نيروى متضاد در جهان وجود قائل بوده كه اساس التيام و جدائى موجوداتاند.
صدر الدين گويد:هر قل حكيم در مقام بيان نظام آفرينش گويد ابتداء خلقت دو نيروى مختلف خلق شدهاند كه محبت و منازعت باشند و در اين رأى انباذقلس- نيز او را تأييد كرده است و گويد:
اولين مخلوقات خدا محبت و غلبتاند.
و در جاى ديگر گويد:فلاسفۀ قديم سبب تكوين و خلع و لبس عالم را محبت و عداوت ميدانستند رجوع شود باصحاب محبت و غلبت (از شفا ج 1 ص 198 و 187- اسفار ج 2 ص 62-ج 2 ص 187- رسائل صدرا ص 99) .
مُحِبَّيْن
-(اصطلاحات نجومى است) و دو ستاره بوده واقع در ذنب الجدى
محتال
-(اصطلاح فقهى) حوالهگيرنده است رجوع به حواله شود.
مُحْتَمَلُ المَحَلَّين
-(اصطلاح ادبى) نزد ادباء آنست كه شاعر لفظ يا بيت را چنان ربط دهد كه هم محل وقف كلام و هم محل استيناف تواند بود مانند-ستون سنگ كه گويند چون است بگويم راست،كون بىستون است (از كشاف ص 392).
مُحَدِّث
-(اصطلاح حديث) بضم ميم و تشديد دال.
كسى كه طرق اثبات حديث و اسماء روات و عدالت آنها را بداند و احاديث را خوب بشناسد (از درايه ص 158-كشاف ص 309).
مُحْدَث
-(اصطلاح فلسفى-بضم ميم و سكون حاء) آنچه متأخر در وجود است يعنى نبوده و پس بوده در مقابل«قديم»محدث بود.
(از كشف المحجوب ص 501).
مُحَدّدُ الجِهات
-(اصطلاح فلسفى) مراد فلك افلاك و فلك اطلس است.
(از شفا ج 1 ص 121 ش ص 323).
مَحْدود
-(اصطلاح منطقى)امر مشخص معين و متحد بحدود را گويند.
(از تفسير ص 1058).
مَحْذُوف
-(اصطلاح ادبى)يعنى حذف شده و در عروض كلمۀ را گويند كه چون از سخن منظوم بيندازى
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1708