responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1703

عبارت از خطاب حق است بنده را در صورت موجودات عالم ملك مانند نداى حق بموسى از درخت.

(از كشاف ص 283)

مُحاذات

-(اصطلاح فلسفى)محاذات عبارت از بودن دو شىء است در دو مكان بنحوى كه در جهت مختلف نباشد (دستور ج 3 ص 222)

مُحاسَبَت

-(اصطلاح عرفانى) «إِنْ تُبْدُوا مٰا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحٰاسِبْكُمْ بِهِ اللّٰهُ» هر نفسى بايد حساب كارهاى خود را كرده و بعد از توبت محاسبت لازم است كه كارهاى خوب و بد را حساب كند و ميان حق و باطل جدا كند و نعمت از فتنه بشناسد و بداند كه هر عملى كه خوب باشد نتيجه‌اش عايد او شود و اگر بد باشد كيفر بيند و بداند كه خداى متعال از كليه اعمال و رفتار بندگان آگاه است و بداند كه هر كس حساب خود نكرد در عمل باقى آرد و هر كس حساب نداند عاملى نتواند و بالاخره تصميم بر كارهاى پسنديده گيرد و از كارهاى زشت گذشته توبه كند.

(از عرفان الحق صفى على شاه ص 43).

مُحاسِبيَّه

-(اصطلاح عرفانى)محاسبيه طائفۀ از متصوفه‌اند كه سلسلۀ آنها به ابو عبد الله حارث بن اسد محاسبى رسد.

(از كشف المحجوب ص 219-شرح منازل ص 12)

مُحاضَرَه

-محاضره عبارت از حضور قلب است باستيلاى سلطان ذكر و مكاشفهحضور اوست به نعمت بيان و مشاهدۀ وجود حق.

هجويرى گويد:محاضره بر حضور دل افتد اندر لطائف بيان و مكاشفه بر حضور تحير افتد اندر حظيره عيان پس محاضره اندر شواهد مشاهدات است و علامات محاضره دوام تفكر است اندر رؤيت آيت و علامت مكاشفه دوام تحير اندر عظمت كاشانى گويد و شهود تجلى افعال را محاضره گويند.

در دستور است كه:محاضره حضور قلب است با حق در استفاضه از اسماء او.

اول محاضرت و بعد مكاشفت و بعد مشاهدت است پس محاضرت حضور قلب است و گاه محاضرت بواسطۀ تواتر برهان حاصل ميشود و آن بعد از وراء ستر است اگر حاضر باشد باستيلاى سلطان ذكر و بعد از آن مكاشفت است كه حضور بنعت بيان است كه نيازى در اين حالت به تأمل دليل و خواستار شدن سبيل و پناه خواستن از دواعى غيب ندارد و محجوب از نعت غيب هم نيست.

(رجوع شود به مصباح الهدايه ص 100) پس صاحب محاضرت را عقلش هدايت كند و صاحب مكاشفت را عملش نزديك كند،و صاحب مشاهدات را معرفش محو كند.

(از رساله قشريه ص 40-دستور العلماء ج 3 ص 1227)

مُحَاق

-(اصطلاح نجومى و هيوى) يعنى سوختن ستاره و ماه.

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1703
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست