نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1701
جهت معلوم نيست كه مراد قائل از آن جمله،اين است كه زيد را زده؟يا اينكه عمرو را زده است؟ ب-باعتبار تخصيص بمخصص مجمل:
مثل اكرم العلماء الا بعضهم-در اين مورد چون مراد قائل از استثناء بعض- استثناء يك شخص و يا اشخاصى است كه در نزد وى معين و در نزد مخاطب غير معين است-لذا كلام قائل از نظر مخاطب مجمل و در انطباق بمصاديق عديده متردد است ج-باعتبار نفس جمله من حيث هى:
مثلا آيۀ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكٰاحِ در مقام بيان حكم طلاق قبل از زفاف- ابتداء زوج را بپرداخت نصف مهريه ملزم فرموده و بعد استدراكا چنين افزوده است الا ان يعفون او يعفو الذى بيده عقدة النكاح اكنون معلوم نيست كه مراد از دارندۀ عقدة النكاح(اختياردار) آيا زوج است يا ولى زوجه؟-زيرا اين عنوان بهر دو آنها قابل صدق است بنا بر اين اگر مقصود از آن زوج باشد در اين صورت مضمون آيه چنين ميشود:زوج اگر قبل از زفاف،زوجۀ خود را طلاق بگويد فقط نصف مهريه را خواهد پرداخت مگر آنكه خودش برضا و رغبت نصف باقى را بزوجه عفو و بخشش كند -ولى اگر مقصود از آن ولى زوجه باشد مضمون آيه چنين ميشود:زوج در صورتى فقط نصف مهريه را خواهد پرداخت كه نصف باقى را ولى زوجه عفو كند پس اين آيۀ من حيث هى،مجمل و متردد المضمون است.(اصول رشاد ص 177-174)
مَجنىُّ عَلَيه
-(اصطلاح فقهى)آنكه بر او جنايت شده است.
مَجُوس
-(اصطلاح كلامى)آنان كه آفتاب را ستايش نمايند كه بفارسى گبر گويند و زردشتيان باشند.و گويند مغانند و قائل بدو اصلند،نور و ظلمت،خير و شر.
(رجوع شود به ملل و نحل شهرستانى ص 111،113).
مجهول
-(اصطلاح ادبى و حديث) مقابل معلوم است و در قواعد زبان عرب فعل مجهول آن باشد كه فاعلش معلوم نباشد در ماضى حرف اول را مضموم و ما قبل آخر را مفتوح گردانند چون«نصر» و در فعل امر حاضر مجهول آن با لام صرف شود بطريق امر غايب مانند«لتنصر-لتنصرا» و نزد ادباء حرفى است كه در گفتن ساكن باشد و در وزن متحرك چون سين آراسته و خواسته و خاء ساخته و پرداخته و در اصطلاح محدثان خبرى است كه روات آن از لحاظ عقيده و امانت و جز آن نامعلوم باشند مقابل معروف است كلا يا بعضا.
(از درايه 69-كشاف ص 279)
مَجْهولُ المالِك
-(اصطلاح فقهى) مالى كه اربابش ناشناس باشد و معلوم نباشد كه احكامى دارد.
در كليات حقوقى آمده است:
مالى كه معلوم نيست صاحبش چه كسى است در صورتى كه اطراف ترديد عده معدودى باشند بايد بقرعه يا قسمت
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1701