responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1691

كه باجحاف نرسد و الا ملحق بمتعذر المثل يا متعسر خواهد شد و بقيمت راجع ميشود بقيمت يوم القبض يا يوم التلف يا يوم الرد.

فرق اين طريقه و طريقه مشهور اين است كه بعد از آنكه اشياء را بمثلى و قيمى تقسيم كرده‌اند ضامن حق ندارد در قيمى با تمكن از رد مثل،مثل آن را بدهد اما بنا بر اين طريقه ضامن مكلف بتحصيل مثل است خواه مثلى باشد يا قيمى.

بنا بر اين اگر مثلى تعريف شود بآنچه تحصيل مثل آن بى‌تكلف دست دهد و قيمى بآنچه تحصيل مثل آن غير ممكن و يا بى‌مشقت فراهم نشود اقرب بصواب خواهد بود.

و مؤيد اين مطلب آيه شريفه فَمَنِ اعْتَدىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدىٰ و همچنين آيۀ وَ جَزٰاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهٰا است.

اما قيمى بدل قهرى و بحكم ضرورت است.

(كليات ص 69،70)

مثليات

-رجوع به مثلى شود.

مُثْمَن

-بضم ميم اول و فتح ميم دوم با تشديد در عروض بحرى را گويند كه مشتمل بر 8 جزء باشد و نزد شعراء اطلاق بر نوعى از مسمط هم شود و بسكون ثاء و تخفيف،بها و قيمت و مال عوض متاع را در بيع گويند.

مَثْنوى

-(اصطلاح اهل ادب)و ابيات متفق الوزن و مختلف القوافى را گويند و هر بيتى را كه قافيه على حده است و (از كشاف ص 197).مزدوج هم نامند.

(از كشاف ص 199-دره ص 99).

مَثْنَويّات

-(اصطلاح فلسفى) اين اصطلاح را اخوان الصفا بكار برده‌اند آنان احوال و امور زوج مربوط بانسان را مثنويات يا مثنوية الانسان نامند مانند نفس و جسد،فقر و غنى،جوانى و پيرى و بهر حال امور متقابلۀ مربوط بحالات جامعه‌ها و انسانها را گويند (رجوع شود به رساله پنجم از نفسانيات ص 196).

مُثَنَّى

-(اصطلاح ادبى)يعنى اسمى كه تثنيه است و مفيد دو معنى و دو واحد از يك جنس است.

رجوع به تثنيه و جمع شود و رجوع به (الهدايه ص 198 شود).

مُثُول

-(اصطلاح فلسفى)چنانكه در وجود ذهنى بيايد بعضى علم انسان را به اشياء خارج به مثول يعنى تمثل اشياء نزد عالم و عاقل ميدانند و اين نظريه به عقيده محققان فلاسفه مردود است.

(اسفار ج 1 ص 297).

مُجادَلَه

-(اصطلاح منطقى)مناظره است براى الزام خصم يا اظهار صواب و براى الزام خصم حرام است و اما براى اظهار حق و ابطال باطل مأمور به است البته با شرائط خاص و در قرآن است وَ جٰادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (از كشاف ص 266).

مَجاز

-(اصطلاح ادبى و اصولى) و بفتح ميم نوعى از استعارت باشد و در مقابل حقيقت است و آن استعمال لفظ است در غير ما وضع له و در اصول يكى از

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1691
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست