responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1678

حيوانى اشرف مخلوقات ملحوظ گرديده است و بهمين مناسبت لفظ انسان غالبا در مقام مدح و تجليل و لفظ بشر در مقام ذم و تحقير استعمال ميشود مثلا اگر بجاى خلق الانسان علمه البيان كه در مقام تجليل مقام انسانى است خلق البشر و يا بجاى انما اناء بشر مثلكم كه در مقام تحقير است انما اناء انسان مثلكم گفته شود از فصاحت كلام كاسته ميشود و بهمين دليل نمى‌توان آنها را مرادف يكديگر فرض نمود و لفظ اسد و سبع و ضرغام كه مرادف يكديگر فرض شده‌اند نيز همين طورند چه آنكه در اولى جنبه تهور و در دومى جنبه درندگى و در سومى جنبه سطوت حيوان مفترس ملحوظ گرديده (اصول رشاد،ص 8 تا 10)

مُتَراكِب

-(اصطلاح ادبى)بر هم نشستن است و در عروض قافيۀ را گويند كه از اولين ساكن تا آخرين ساكن كه قافيه است متحرك باشد مانند«شكند-فكند»

مَتْروك

-(اصطلاح اهل حديث)و روايتى است كه روات آن متهم بكذب باشند.

و مخالف با قواعد معلومه باشد و از يك جهت نقل شده باشد (از درايه ص 57).

مُتَزَهِّد

-(اصطلاح عرفانى)متزهدان كسانى‌اند كه متشبه بزهادند و هنوز رغبت آنها از دنيا مصروف نگشته و خواهند كه بيكبارگى رغبت از دنيا بگردانند.

(از مصباح الهداية ص 122).

مُتَسَبِبان

-(اصطلاح عرفانى)متسببان كسانى‌اند كه بجهت ضعف حال يا صلاحوقت در طلب رزق توسل باسباب كنند و بعضى بكسب بسبب نمايند و بعضى بسئوال و بعضى بحكم صلاح وقت گاه بكسب و گاه بسئوال (از مصباح الهداية ص 248).

مُتَشابِه

-(اصطلاح ادبى،عرفانى) يعنى امرى كه از جهتى و يا جهاتى شبيه امرى ديگر باشد (تفسير ص 300).

حديث يا آيۀ متشابه عبارت از آن است كه مراد از متن آن دانسته نشود مگر با اقتران به قرائن واضحه و موضحه و در حديث تشابه گاه در متن است و گاه در سند،در متن بآنست كه الفاظ آن داراى معنى راجح باشد لكن مراد از آن با قرائن دانسته شود و در سند بآنست كه در اسماء روات يا آباء و اجداد آنها اشتراكات و اشتباهات اسمى باشد و تشابه در قواعد كليه حاصل نمى‌شود بلكه در فروع است و در حديث است كه

«انما هلك الناس فى المتشابه لانهم لم يقفوا على معناه» و عمل به متشابهات قرآن روا نباشد مگر بعد از بيان از طرف شارع.

(از موافقات ج 3 ص 54-كفايه ج 2 ص 62-درايه ص 57،51).

و بالجمله متشابه اسم فاعل است از تشابه و بودن يكى از دو مثل است مشابه ديگر بنحوى كه ذهن از تميز آن ناتوان باشد و نزد بلغاء اطلاق بر نوعى از تجنيس شود و در زبان پارسى آنست كه در تلفظ يكى باشد و در معنى و نوشتن مختلف مانند(خوار،خار خاستن،خواستن خورد،خرد)

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1678
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست