responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1645

زبان عرب حرف نفى و استقبال است و معنى آن نفى ابد است مانند «لَنْ تَرٰانِي يا موسى»برخى گويند معنى آن نفى مطلق است نه تأييد بدليل «فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا» كه مخصوص آن روز است و بدليل آنكه لفظ ابد ذكر شده است در «وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً (از مغنى ص 148).

لَو

-(اصطلاح ادبى)كلمه لو در زبان و قواعد عرب در اصل براى شرط است كه عقد سببيت و مسببيت بين دو جمله باشد و شرطيت آن مقيد بزمان ماضى است و معنى امتناع دارد مانند«و لو إنّما اسعى لأدنى سعية كفانى.و لم اطلب قليل من المال»و مانند «وَ لَوْ شِئْنٰا لَآتَيْنٰا كُلَّ نَفْسٍ هُدٰاهٰا وَ لٰكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ وَ لَوْ رُدُّوا لَعٰادُوا لِمٰا نُهُوا عَنْهُ» و اگر در مضارع آيد آن را جزم ندهد مانند«لو يقوم زيد فعمر و منطلق»گاه معناى مصدريت رساند بمنزلة«ان»و نصب ندهد و اگر بعد از«ود-يود» واقع شود مانند «مٰا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهٰا وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً» و گاه بمعنى تمنى است مانند«لو يأتينى فتحد ثنى»و گاه براى عرض است مانند«لو تنزل عندنا فتصيب خيرا منا»و بعد از لو«ان»زائده واقع شود مانند «لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا» جواب لويا مضارع منفى بلم است مانند«لو لم يخفف الله لم يصنعه»يا ماضى مثبت و يا منفى مانند «لَوْ نَشٰاءُ لَجَعَلْنٰاهُ حُطٰاماً» (مغنى ص 140)

لَوايح

-(اصطلاح عرفانى)و لوايحو طوالع و لوامع الفاظى است كه كنايت از اختلاف احوال ارباب سلوك و مقامات آنهاست و متقارب المعنى‌اند و ميان آنها فرق زيادى نيست و از صفات اصحاب بدايات است كه بطرف ترقى ميروند و هنوز ضياء آفتاب معارف براى آنان دائم نشده است و لكن خداى متعال روزى دل آنها را بانوار حقايق منور بنور دائم گرداند.و لوامع آشكارتر است از لوائح و زوال آن مانند زوال لوائح نيست.

و گفته شده است كه لوائح اثبات مراد است با شتاب،در نفى آن و اسرار ظاهرى است.كه حالى بحالى ظاهر ميشود (رسالۀ قشريه ص 40-لمع ص 335).

لوازِمِ لَفْظى

-(اصطلاح ادبى)لوازم لفظى نزد اهل ادب آن باشد كه الفاظ خاص غير مشترك را بمجرد قصد صنعت آورند مانند:سر مگردان كه خاك پاى توام كه بايد رو مگردان باشد اما چون خاك پاى آمده است سر مگردان از لوازم است.

لَوازمِ مَعْنوى

-(اصطلاح ادبى)نزد اهل ادب آنست كه ايراد الفاظ لوازم براى صحت معنى بود نه مجرد قصد صنعت مانند فرقدان گر دست يابد سر نهد در زير پا-اين سخن داند كسى كش فرقدان آورده است.كه سر و پا از لوازم‌اند.

لِواط

-(اصطلاح فقهى)عبارت از وطى در دبر مذكر و اشتقاق آن از قوم لوط است و حد شرعى آن قتل با شمشير و احراق با آتش و رجم با سنگ و

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1645
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست