نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1624
و هر اندازه از تجليات روحانى مستفيض شود ولع و حرص او زيادت گردد.
خيال در نظر شوق ما همچنان باقى است
گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست؟
گُرْگ
-كنايت از نفس اماره است، عطار گويد:
تو خوش بنشسته با گرگى و خونآلود پيراهن
برادر برده از تهمت به پيش پير كنعانى
گَرْمى
-(اصطلاح عرفانى)گرمى حرارت محبت را گويند
گُفتگو
-(اصطلاح عرفانى)گفتگو عتاب محب را گويند
گُلْزار
-(اصطلاح عرفانى)گلزار مقام گشادن دل سالك را گويند در معارف.
گَنْج
-(اصطلاح عرفانى)مقام عبوديت را گويند.
گُلْخُن
-(اصطلاح عرفانى)كنايت از تن و زندان نفس است و كنايت از دنيا و بلاهاى آنست.
عطار گويد:
ميان خلط و خون مانده،چه مىكوشى درين گلخن
بگو تا چه كنم آخر درين گلخن نگهبانى
همه كروبيان عرش دايم در شكر خوردن
دهان ما پر آب گرم و كار ما مگسرانى
گُم گَشتن
-(اصطلاح عرفانى)مرتبت فنا و بيخودى است:
عراقى گويد:
تا گم نكردى از خود گنجى چنين نيابى
حالى چنين نيابد گم گشته از ملاقات تا كى كنى بعادت در صومعه عبادت
كفر است زهد و طاعت تا نگذرى ز ميقات
تا خود ز خودپرستى و ز جست و جو نرستى
مىدان كه مىپرستى در دير عزى و لات
ناگه شود نشانت در پاى بىنشانى
تا در كشد بكامت يك ره نهنگ طامات
گَوهَر
-(اصطلاح عرفانى)روح، نفس،حقيقت انسان كامل، گوهر عالم توئى در بن دريانشين پيش خسان همچو كوه بيش كمر بر مبند در صف مردان مرد،كيست ترا هم نبرد پاى منه در ركاب،دست مزن در كمند مولانا گويد:
گوهر جان چون وراى فصلهاست
خوى آن اين نيست خوى كبرياست تركيبات.
-( گاهشمارى)اين كلمه به صورت گهنبار هم آمده است و بايد توجه داشت كه اين گونه مصطلحات چون اغلب از از ردۀ ادبيات روز و سنتهاى مردم خارج شده است مورد تحريفات و تصحيفات بسيار واقع شده است و بهر حال در تعريف آن آمده است كه زردشت سال را به چند پاره كرده است و گويد در هر پارۀ خداوند نوعى را از خلق بيافريده است چون آسمان،زمين،آب،گياه،جانوران،انسان.
وى گويد:جهان در يك سال آفريده شد و اول هر يك از اين بخشهاى سال
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1624