چون كتاب خدا كلام خداست
از صفات كلام بنده جداست
مكن از حق كران چو معتزلى
لايزالى[ليس]دان و لم يزلى
حرف و صوتى كه نوبنو حادث
ميشود،نيست چون دو آن لابث
باشد آن پيش عقل خردهشناس
مر كلام قديم را چو لباس
دمبدم گر شود لباس بدل
شخص صاحب لباس را چه خلل
گر چه آمد بسيط اصل كلام
باشد آن را مراتب و اقسام
هست اصل بسيط آن ز صفات
ز صفاتى كه هست لازم ذات
چون دلالات جمله موجودات
بر كمال صفات و وحدت ذات
گاهى اندر لباس لفظ و حروف كه مر او را قوالبند و ظروف
وين دو قسم است،زانكه حرف و مقال
يا بحس مدرك است يا بخيال عطار گويد:
ديدى كلام حق كه على الحق يكست و بس
پس در نزول مختلف آثار آمده
سنگ سيه مبين تو يمين اللهش به بين
كاين جا جهانت محو جهاندار آمده
عكسى ز زير پردۀ وحدت علم زده
در صد هزار پرده پديدار آمده
كَلماتُ التّامّات
-(اصطلاح ذوقى) مراد عقول مجردۀ مفارقه است كه كلمات اللّه التامات گويند.
(اسفار ج 1 ص 191 ج 3 ص 97، 62-تفسير ص 889).
كَلِمَةُ اللّٰه العُلْيا
-(اصطلاح ذوقى) مراد از كلمة الله العليا عبارت از عقول طوليه است (مبدأ و معاد صدرا ص 161).
كَلمۀ مُجازات
-(اصطلاح ادبى و ذوقى) عبارت از اسماء شرطاند كه من،ما، إذ ما،اين،حيثما،اى،انى باشد رجوع به هر يك ازين كلمات شود (از الهدايه ص 202)
كَلِمَه
-(اصطلاح ذوقى و ادبى) كلمه لفظى است كه براى معنى مفرد وضع شده باشد و سه نوع است اسم،فعل و حرف (رجوع بهر يك از اين اصطلاحات و الهدايه ص 82 شود.) در معنى روح انسانى را باعتبار ظهور آن در نفس رحمانى مانند ظهور كلمه در نفس انسانى كلمه گويند.
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1606