نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1583
برسد و ازار بكسر همزه كه شامل تمام بدن ميشود.
(از شرح لمعه ج 1 ص 32).
و الواجب ثلاثة اثواب مئزر(بكسر ميم و همزه ساكنه ستر ما بين السرة و الركبة)و قميص(يصل الى نصف الساق و الى القدم افضل)و الحبر(بكسر الحاء و فتح باء ثوب يمنى)و العمامة للرجل..
(از شرح لمعه ج 1:32-33).
كُفْء
-(اصطلاح فقهى)رجوع به كفائت شود.
كَفُور
-كفور بمعنى كنود است رجوع شود بكنود.
(كشاف ص 1252)
كَفَّةُ الجُنُوبيَّه
-(اصطلاح نجومى)در برابر گفتۀ شمالى است كه آن را زباناى جنوبى و شمالى هم گفتهاند و آن گفتۀ ميزان و زباناى عقرب است.
رجوع به ميزان شود.
كَفيل
-(اصطلاح فقهى)و كسى است كه متعهد شود شخصى را كه كفالت او را كرده است هرگاه حاكم بخواهد حاضر كند رجوع به كفالت شود.
كُلّ
-(اصطلاح ادبى،عقلى) كل در لغت مجموع معين است و در اصطلاح«ما يتركب من الاجزاء»است و اطلاق بر ذات حق تعالى باعتبار حضرت واحدية الهيه و جامعية اسماء ميشود.
از جمله اقسام اضافۀ مقولى كل و جزو است.فرق ميان كل و كلى از وجوهى است.
الف-كل از جهت آنكه كل استموجود در خارج است اما كلى از جهت آنكه كلى است موجود در خارج نيست بلكه موجود در ذهن است.
ب-كل مركب از اجزاء است و كلى مركب از جزئيات خود نيست.
ج-كلى گاه مقوم جزئى خود است و كل متقوم بجزء است.
د-طبيعت كل حمل بر هر يك از اجزاء نمىشود لكن كلى بر هر يك از افراد خود حمل ميشود.
ه-كل بهر يك از اجزاء خود متحقق و موجود در خارج نمىشود و لكن كلى،كلى است بهر يك از جزئيات خود.
و-اجزاء كل محصور و محدود است و جزئيات كلى نامحصور و نامحدودند.
ز-جزئيات كلى غير متناهى و مقدرة الوجودند و اجزاء كل محققة الوجود و متناهىاند.
ح-در كل حضور اجزاء آن تماما لازم است و در كلى حضور تمام جزئيات لازم نيست و تقدم كل بر جزء از باب تقدم صورت بر ماده است و تقدم جزء بر كل از باب تقدم ماده بر صورت است (مباحث مشرقيه ص 451-شفا ج 2 ص 459،493-تفسير ص 908).
كُلِّ إِفْرادى
-كل بر دو نوع است:
يكى كل مجموعى و ديگرى كل افرادى،كل مجموعى آنست كه حكم شامل حال مجموع من حيث المجموع شود،مثل آنكه گفته شود«فلان سنگ را همه اين عده ميتوانند بلند كنند-و همه اين عده را اين غذا سير نمىكند»كه حكم بر مجموع است و هر يك مورد حكم و مشمول آن نمىباشند.
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1583