responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1513

اى از قلم وجود بر لوح عدم
تصوير مكونات را كرده رقم
از رحمت خود نامه سياهى چو مرا
ناميد مكن بعزت لوح و قلم

قَلَمِ اعْلى

-(اصطلاح عرفانى)مراد عقل اول است«اما القلم الاعلى فاثبت فى اللوح المحفوظ كل شىء يجرى من هذه الاقلام» (اسفار ج 3 ص 110).

قَلَندَر

-(اصطلاح عرفانى)مراد از قلندرى تجريد از كونين است و تفريد از دارين.

حافظ گويد:

قلندران طريقت به نيمه جو نخرند
قباى اطلس آن كس كه از هنر عارى است
بر آستان تو مشكل توان رسيد آرى
عروج بر فلك سرورى بدشوارى است
سحر كرشمۀ وصلت بخواب ميديدم
زهى مراتب خوابى كه به ز بيدارى است
در رياض است كه:قلندر كنايت از صاحب مقام اطلاق است حتى از قيود اطلاقيه و فرق ميان قلندر و ملامتى و صوفى آنكه قلندر تفريد و تجريد به كمال دارد و در تخريب عادات كوشد و ملامتى در كتم عبادات كوشد و صوفى دل او اصلا بخلق مشغول نشود.

(از رياض العارفين ص 41) عراقى گويد:

اى رند قلندركيش مى نوش ز كس مينديش
انگار همه كم بيش زيرا كه دل درويش
مرهم ننهد بر ريش از غايت حيرانى
در دير شو و بنشين با خوش پسرى شيرين
شكر ز لبش ميچين تا چند ز كفر و دين گفتم كه مگر جستم وز دام بلا رستم
دل در پسرى بستم كز ياد لبش مستم
چون رفت دل از دستم چه سود پشيمانى
اى ساقى مهرانگيز در ساغر جانم ريز؟
چون مست شوم برخيز زان طرۀ شورانگيز
در گردن من آويز صد گونه پريشانى
سنائى گويد:

معشوق مرا ره قلندر زد
زان راه بجانم آتش اندر زد
گه رفت ره صلاح و ديندارى
گه راه مقامران لنگر زد
عطار گويد:

عزم آن دارم كه امشب نيم مست
پاى‌كوبان كوزۀ دردى بدست
سر ببازار قلندر بر نهم
پس بيك ساعت ببازم هر چه هست
تا كى از تزوير باشم رهنماى
تا كى از پندار باشم خود پرست
پردۀ پندار مى‌بايد دريد
توبۀ تزوير ميبايد شكست
وقت آن آمد كه دستى بر زنم
چند خواهم بود آخر پاى بست
ساقيا در ده شرابى دلگشا
هين كه دل برخاست مى بر سر نشست
عراقى گويد:

پسرا،ره قلندر،سزد ار بمن نمايى
كه دراز و دور ديدم،ره زهد و پارسائى
پسرا،مى مغانه،دهى از حريف مايى
كه نماند بيش ما را سر توبۀ ريايى
قدحى مى مغانه بمن آر تا بنوشم
كه دگر نمانده ما را سر زهد و پارسائى
مى صاف اگر نباشد بمن آر درد تيره
كه ز درد تيره يابد دل و ديده روشنائى

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1513
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست