responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1441

كشف المحجوب ص 313) مولوى گويد:

نفس بگذارم سراسر جان شوم
وقت آن آمد كه من عريان شوم

فؤاد

-(اصطلاح عرفانى)دل‌هاى منور را گويند.

انصار گويد:باد لواقح فرو گشايد.

بندهاى بسته برگشايد،عروق اشجار دهن باز كنند تا شاخه‌هاى آن از راه عروق آب كشند و ميوۀ لطيف آرند.

(از عده ج ص 311) ليس فى القلب و الفؤاد جميعا
موضع فارغ لغير الحبيب
انت حبى و منيتى و مرادى
و به ما حييت عيشى يطيب
و اذا ما السقام حل بقلبى
لم يكن غيره لسقمى طبيب
فمن فؤادى لهيب ناب عن قبس
و من جفونى دمع فاض كالديم
و هذه سنة العشاق ما علقوا
بشادن فخلا عضو هم من الالم

فَوارِس

-(اصطلاح هيوى و نجومى) و آن دو ستارۀ بود واقع بر پر ماكيان يكى از آن دو بسيار روشن و واقع بر دمچۀ ماكيان بود كه ردف نامند زيرا از پس فوارس همى‌رود و آن ستارۀ روشن ديگر را كف خضيب نامند و گروهى كوهان شتر نامند.نام اين صورت از ستارگان در ادب فارسى و عربى بسيار آمده است

فَوْت

-(اصطلاح عرفانى) رازى گويد:«الفوت انقطاع عن الحق و الموت انقطاع عن الخلق»(طبقات ص 212) مٰا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ مٰا عِنْدَ اللّٰهِ بٰاقٍ هر چه غير حق است فانى است و قهرا عبد نبايد بدان دل بندد و خود و اوصاف او هم فانى است و بدان دل نبايد بست و آنچه باقى است ذات حق است و براى نيل بمطلوب حقيقى و وصول بحق بايد ترك دنيا و اوصاف و ذات خود كرده و همه را هيچ انگارد و خود را فراموش كرده و محو ذات الهى گردد و فانى در ذات شده تا وصول حقيقى حاصل شود و بايد ترك سر كند كه بمحبوب واصل شود.

(از كشاف ص 1157) وادى خونخوار عشق است اين نه بازار هوس ترك سر بايد در اين ره فكر سامان تا بكى اين غم دل تا بچندانده دل تا بكى شاه نعمت اللّه گويد:

در خرابات فنا ملك بقا داريم ما
خوش بقاى جاودانى زين فنا داريم ما
كشتۀ عشقيم و جان در كار جانان كرده‌ايم
اين حيات لايزالى خون بها داريم ما
و سالك در اين مقام از كليه شهوات و خودپرستيها تهى ميگردد و خود را گم ميكند و جزو عالم وحدت ميگردد تا بحق واصل شود و از فناء به بقاء ميرسد.

فَور و تَراخى

-(اصطلاح اصولى) يكى از مباحث مورد اختلاف و بحث اصوليان اين است كه آيا صيغه امر دلالت دارد بر فور يا تراخى باين معنى كه مأمور بايد مأمور به را فورا انجام دهد يا ميتواند تاخير اندازد و يا آنكه مشترك ميان فور و تراخى است،توضيح

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1441
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست