نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 972
الهيه است (اصطلاحات شاه نعمت الله ص 36).
شاه نعمت الله گويد:
هر چه را بينيم مظهر اسماست
هر حبابى كه هست او از ماست
ساحَت
-(اشراقى) اين اصطلاح را شيخ اشراق بكار برده است و ظاهرا رمزى است از بدن آدمى و مىگويد:هر مس در هنگام عبادت چنين گفت:
يا ابى نحنى عن ساحة جيران السوء فنودى ان اعتصم بحبل الشعاع و اطلع الى شرفات الكرسى.
(از تلويحات ص 108) اين كلمات رمز است و هر يك در محل خود آمده است
ساحِر
-(عرفانى،علوم غريبه) كسى را گويند كه با تعويذهاى خاص خارق عادت كارهاى خارق عادت انجام دهد و با نيروى قوى شيطانى خود كارهائى انجام دهد كه عادتا انجام آن ناممكن باشد.
مانند سحرۀ فرعون و سليمان و نمرود.مولانا گويد:
اى خليل اينجا شرار و دود نيست جز كه سحر و خدعۀ نمرود نيست
چون خليل حق اگر فرزانۀ آتش آب تست و تو پروانۀ
جان پروانه همىدارد ندا كاى دريغا صد هزاران پر بدا
تا همىسوزيد ز آتش بىامان كورى چشم و دل نامحرمان
آتشى را شكل آبى دادهاند و ندر آتش چشمۀ بگشادهاند
خانه را او پر ز كژدمها نمود از دم سحر خود آن كژدم نبود
لا جرم از سحر يزدان مرد و زن رفته اندر چاه جاهى بىرسن
ساحرانش بنده بودند و غلام اندر افتادند چون صعوه بدام
هين بخوان قرآن به بين سحر حلال سرنگونى مكرهاى كالجبال
ساحِلِ صَحو
-(اصطلاح عرفانى) از استغراق و بيخودى و محو برگشتن را صحو بعد از محو و ساحل صحو گويند (شرح گلشن راز ص 299)
سادَةُ العِلويَّة
-(اصطلاح فلسفى) مراد موجودات عاليه و ارواح عاليهاند «و قد يصعدون(نفوس انسانى)الى السماء مع ابدان فيلتصقون ببعض السادة العلوية» (از مجموعه دوم مصنفات ص 254 و محو گشتن را صحو بعد از محو و ساحل صحو گويند.
(از اصطلاحات شاه نعمت الله ص 36)
سارِى
-(از اصطلاحات فلسفى و عرفانى)سارى از سريان است رجوع شود به طبيعت ساريه و حلول سريانى.
الساريه
-(اصطلاح نجومى) جزئى از اجزاء سفينه بود و آن را دقل و صارى و صاريه نامند.
(دستور ج 2 ص 158)
ساعاتِ مُستَوى
-(نجومى) معمولا شبانهروز را به بيست و چهار جزء تقسيم كردهاند كه هر جزء را يك ساعت گويند پس شبانهروز ميشود بيست و چهار ساعت.و اين همان تقسيمات زمانى است كه اكنون هم معمول است در هنگامى كه روز و شب يكى و
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 972