نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 938
عطار گويد:
الا اى زاهدان دين،دلى بيدار بنمائيد همه مستيد در مستى يكى هشيار بنمائيد ز دعوى هيچ نگشايد اگر مرديد،اندر دين
چنان كاندر درون هستيد،از بازار بنمائيد هزاران مرد دعوى دار بنمايم ازين مسجد
شما يك مرد معنى دار از خمار بنماييد
الزائِلُ لا يَعُود
-(اصطلاح فقهى) در كليات حقوقى آمده است:
چيزى كه ساقط شد ديگر عود نمىكند مثلا وقتى نفقه بسبب نشوز ساقط شد و دوباره زن بحالت تمكين بر گشت حقى كه ساقط شده نسبت بزمان گذشته عود نمىكند و همچنين اگر دائن ذمه مديون را ابراء نمود،دوباره دين بحالت اول بر نمىگردد و لو اينكه مديون راضى بعود آن باشد زيرا حق متعلق بدائن است و ثبوت و سقوط آن مربوط بمديون نيست-و بالجمله وقتى حق ساقط شد عود نخواهد كرد مگر بسبب جديدى چنانكه گفتهاند الزائل لا يعود.
(كليات حقوق ص 10)
زايَچه
-(اصطلاح هيوى و نجومى) رجوع شود به بيت.
زايل الاوتاد
-(اصطلاح نجومى) رجوع باوتاد شود.
زاووس
-(نجومى) هُرمُزد،سعد الاكبر.عبارت از ستارۀ مشترى بود و آن بزرگترين سيارات نظام شمسى است.
زُبانا
-(اصطلاح هيوى و نجومى)و شانزدهمين منزل از منازل قمر بود و علامت آن دو ستاره است بر دو كفه ميزان هر دو از اكبر قدر ثالثاند يكى را كه بر طرف جنوب است كفة الجنوبيه و آن دگر را كفة الشماليه گويند و عرب گويند اين دو كفه در زباناى عقرب واقعند يعنى بر دو شاخ آن.
و زبانا بضم زاء دو بود يكى جنوبى و ديگر شمالى.
زُبَدۀ عالَم
-(اصطلاح عرفانى)نسفى گويد اهل شريعت گويند خداى متعال چون خواست عالم را كه جواهر و اعراض است بيافريند اول جوهر اول را بيافريد و بدان نظر كرد آن(جوهر اول)بگداخت و بجوش آمد آنچه زبده و خلاصۀ آن جوهر بود بر سر آمد بر مثال زبدۀ قند و آنچه در وى كدورت بود در بن نشست بر مثال دردى قند خداوند از آن زبدۀ نورانى مراتب عالم ارواح بيافريد و از آن دردى ظلمانى مراتب عالم اجسام پيدا آورد.
اين زبدۀ نورانى آدم است و اين دردى ظلمانى حواست،آدم و حوا موجوداتاند و از اينجا گفتهاند كه حوا را از پهلوى آدم بگرفتند.
(از اساس كامل نسفى ص 55)
زُبرَه
-(بفتح زاء اصطلاح نجومى) يازدهمين منزل قمر بود و علامت آن دو ستاره است يكى از قدر ثانى و ديگرى از قدر ثالث بر مؤخر صورت اسد و دورى بين آن دو دو ذراع بود بر اين صورت:آنكه روشن تر است ظهر الاسد گويند و زبره به معنى ميان دو كتف بود و عرب آن را زبره گفته است چون گويند آن دو ستاره بمنزله ميان دو كتف اسد بود.
[از بيست باب ملا مظفر]
زَحيريَّه
-(كلامى) فرقۀ از نجاريهاند كه گويند كلام خداوند بجز ذات اوست و مخلوق است.
(از كشاف ج 1 ص 679).
زر
-(ذوقى)كنايت از رياضت و
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 938