نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 868
جمال حضرت احديت و نوميد گشتن از وى و اين سه آتش را كار با جان و دل باشد نه با تن و آتش روحانى دردناكتر از آتش جسمانى است.(از كيميا سعادت ص 97).
دُوستى
-(اصطلاح عرفانى)مراد دوستى ميان بنده و حق است بدون سبب و جهت دنيوى و اخروى(اصطلاحات فخر الدين).
دُوش
-دوش صفت كبريائى حق را گويند.
دَو گُرگ
-رجوع شود به عوهقين.
دَوال
-اين اصطلاح نجومى است و چهار ستارۀ بود بزرگ كه بر تن اسب بزرگ بود.
رجوع شود به فرس اعظم.
ضبط اين كلمه بصورت دول هم آمده است.
دَولَت
-(اصطلاح عرفانى)در اسرار التوحيد است.
شيخ را پرسيدند كه دولت چيست؟ شيخ گفت:«الدولة اتفاق حسن»و آن عنايت ازلى باشد(از اسرار التوحيد ص 314).
عطار گويد:
صبحدم درهاى دولت خانها بگشادهاند عرضه كن گر آن زمان راز نهانى باشدت و دولت درويشان قطع علائق از تمتعات و بهرههاى دنيا است و عروج بمقام روحانيات ميباشد.
دوستى را كه نباشد غم آسيب زوال
بىتكلف بشنو دولت درويشانست
خسروان قبلۀ حاجات جهانند ولى سببش بندگى حضرت درويشانست
دُون
-(اصطلاح ادبى)رجوع باضافت
دَهان
-(اصطلاح عرفانى)صفت متكلمى را دهان گويند و اشارات و انتباهات الهى را گويند.
دَهانِ كوچَك
-(اصطلاح عرفانى) دهان كوچك صفت متكلمى را گويند بطريق تقديس از فهم و وهم انسان.
دَهر
-(اصطلاح فلسفى)كلمۀ دهر اطلاق بر معانى بسيار شده است از اين قرار:
مدت طولانى و مدت دراز،عمر،غايت، عادت،غلبه،ابدى و هميشگى و بمعناى اسماء الحسنى نيز آمده است چنانكه حضرت رسول فرمودند بدهر بد نگوئيد و بمعنى هزار سال هم آمده است و بعضى گفتهاند زمان نامتناهى است از لا و ابدا و بر زمان بطور مطلق هم اطلاق شده است.
ناصر خسرو گويد:
دهر بقاء مطلق است مر ارواح مجرد را كه آن بزير اجسام نيست و مر آن را فساد و فنا نيست...و نيز گفتهاند كه زمان دهر متحيز است و آن بقاء اجساد است و در فرق ميان زمان و دهر گويند:زمان از دهر بحركات فلك پيموده است كه نام آن روز و شب و سال و ماه است و دهر زمان ناپيموده كه او را آغاز و انجام نيست بل دهر زمان درنگ و بقاء مطلق است.
بابا افضل گويد:
دهر مقدار هستى است و مدت و امتداد پايندگى ذواتست بىملاحظۀ امور متغيره حادثه چنانكه در زمان ملحوظ است.
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 868