responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 836

خواهد شد.پس وقتى كشف شد كه وصف تحقق نيافته معاوضه رأسا باطل نخواهد بود زيرا معاوضه بين دو مال مشخص بوده و آن دو مال موجود است و عدم تحقق وصف فقط مزيل لزوم و وجوب وفاء بعقد است زيرا بكيفيت خاصى واقع شده است و مبادله بين دو مال بدين منظور بوده كه يكى از آنها بصفت مخصوصى باشد نه بنحو تقيد وحدانى و نه بنحو التزام استقلالى تا بنا بر اولى نظر باين كه بانتقاء قيد مقيد منتفى ميشود معامله باطل باشد و بنا بر دومى التزام ثانوى باشد بلكه لحاظ آن بنحو وحدت التزام است نهايت آنكه بدو امر تعلق گرفته مثل وحدت دال و مدلول و وحدت اشاره و تعدد مشار اليه كه با تخلف يكى از آنها دلالت بر ديگرى باطل نخواهد شد زيرا اگر چه مورد وجوب وفاء عقد خاصى بوده و بعد از زوال خصوصيت ديگر وجوب وفاء بآن كيفيت موردى نخواهد داشت و ليكن چون معاوضه كه در ضمن اين عقد حاصل شده است بعد از آنكه اركان آن محقق باشد وجهى براى بطلان آن موجود نيست.پس اين عقد جائز خواهد بود و امر آن از حيث فسخ و امضاء و رفع و ابقاء بمتعاقدين يا بكسى كه شرط بنفع او بوده راجع خواهد شد و رضاى مشترى در معنى اسقاط حق او است از وصفى كه بايع بنفع او ملتزم شده بود.

(كليات حقوقى ص 108،109)

خَيّاطيَّه

-(اصطلاح كلامى)فرقۀ از فرق كلامى اسلام است و پيروان حسين بن ابى عمر و الخياط استاد ابى القاسم بن محمد الكعبى را خياطيه گويند از معتزله بغداد بودند.خياط در اينكه معدوم خود چيزى بود مبالغت كند و گويد شىء عبارت از آن بود كه هم دانسته شود و هم ازو خبر داده شود و معدوم اين چنين بود، جوهر در قديم جوهر بوده و هست و عرض هم عرض بوده و هست و همين طور همۀ اسماء اجناس و اعراض و اصناف.

وى به معدوم لفظ ثبوت را اطلاق كند عقايد وى بمانند شاگردش كعبى بود وى گويد:ارادۀ خدا صفتى قائم بذات او نبود و هر گاه بر او اطلاق مريد بودن شود بدين معنى بود كه وى قادر و عالم بود و در فعل خود مكره نبود.

و نيز كاره هم نبود و اگر گفته شود كه وى را در افعالش مريد بود بدين معنى است كه افعال خود را بر وفق علمش بيافريند و اگر گفته شود كه نسبت بافعال بنده‌گانش مريد بود بدين معنى است كه آمر بدانها و راضى بدانها بود و معنى سميع بودن خدا اين بود كه وى عالم به مسموعات بود و همين طور ساير صفات او(ابن حزم جلد اول ص 98 و شهرستانى 34)

خَيال

-(اصطلاح فلسفى و عرفانى) يكى از قواى باطنى انسان خيال است كه بدان مصوره هم گويند و آن قوتى است در انسان كه حافظ صور موجودۀ در باطن است و اين قوت را بعضى با حس مشترك اشتباه كرده‌اند در صورتى كه خيال حافظ صور است و حس مشترك قوت قبول صور است حس مشترك حاكم بر محسوسات است و خيال حافظ محسوسات است حس مشترك صور را مشاهده ميكند و خيال تخيل ميكند قوت خيال مجرد است و صورى كه در آن

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 836
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست