responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 782

نزد منطقيان خاصه عبارت از كلى است محمول و مقول بر افراد حقيقت واحده بر نحو حمل عرضى مانند كاتب نسبت بانسان تنها و يا كاتب بالفعل نسبت بافراد كاتب بالفعل.(دستور ج 2 ص 74-كشاف ص 425-اساس الاقتباس ص 28)

خاطِر

-اين اصطلاح عرفانى است خطور بمعنى واضح و روشن شدن امور است در ذكر«خطرات الحوادث»يعنى امور و اتفاقات بزرگ و نزد اهل نظر حركت نفس است براى تحصيل دليل و در حقيقت عبارت از خطور ببال و حاضر نزد نفس است الا آنكه چون نفس محل آن معنى است كه خطور ببال است نفس را خاطر گفته‌اند از باب نامگذارى محل باسم حال.

(اسفار ج 1 ص 326).

و نزد عرفا عبارت از خطايى است كه بقلب وارد شود اعم از آنكه ربانى بود يا ملكى يا نفسانى يا شيطانى بدون آنكه در قلب اقامت نمايد و يا واردى است كه بدون سابقۀ تفكر و تدبر در قلب وارد شود و آن بر چهار قسم است خاطرى كه از خداست و خاطرى كه از نفس است و خاطرى كه از ملك است و خاطرى كه از شيطان ميباشد و يا زمانى است كه قوت گويند و يا ملكى است كه باعث بر مندوب است و يا نفسانى است كه در آن حظ نفس است كه هاجس گويند و يا شيطانى است كه داعى مخالفت گويند.

تركيبا:

خاطِرِ حَقّانى

-(اصطلاح عرفانى) خاطر حقانى علميست كه حق تعالى از بطن غيب بى‌واسطه در اهل قرب و حضور قذف كند بحكم «قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاّٰمُ الْغُيُوبِ» (مصباح الهدايه ص 56)

خاطِرِ شَيطانى

-(اصطلاح عرفانى) خاطر شيطانى آنست كه داعى بود با مناهى و مكاره زيرا كه شيطان در مبدأ،امر بمعصيت كند و چون بيند كه بدين وجه اغوا و اضلال صورت نبندد وسوسه كند از راه طاعت(از كشاف ص 416).

خاطِرِ مَلِكى

-(اصطلاح عرفانى)خاطر ملكى آنست كه بر خيرات و طاعات ترغيب كند و از معاصى و مكاره تحذير نمايد و بر ارتكاب مخالفات و تقاعد و تكاسل از موافقات ملامت كند.

خاطِرِ نَفسانى

-(اصطلاح عرفانى) خاطر نفسانى آنست كه بر تقاضاى حظوظ عاجله و اظهار دعاوى باطله مقصور باشد.

خاطِر يَقين

-(اصطلاح عرفانى)خاطر يقين آنست كه از معارضات شكوك مجرد بود و هم داخل است در تحت خاطر حقانى(از مصباح الهدايه ص 77).

خاكسار

-(اصطلاح عرفانى)اهل خانقه و آنان كه دل از دنيا بركندند و مردند قبل از آنكه بميرند.

عراقى گويد:

بيدلى را بى‌سبب آزرده گير خاكسارى را بخاك اسپرده گير
خستۀ از جور عشقت كشته دان و الهى از عشق رويت مرده گير
گر چنين خواهى كشيدن تيغ غم جانم اندر،تن چو خون افسرده گير

خال

-(اصطلاح عرفانى)خال عبارت نقطۀ وحدت حقيقى است من حيث الخفاء.

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 782
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست