responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 776

203)

حَينَّيۀ مُطلَقَه

-(اصطلاح منطقى) قضيۀ حينيۀ مطلقه قضيه‌ايست كه حكم در آن بر مبناى فعليت نسبت باشد مادام كه ذات موضوع متصف بوصف عنوانى است چنانكه گفته شود«هر نويسندۀ متحرك الاصابع است ما دام كه كاتب و نويسنده است»بنا بر اين در قضيۀ حينيۀ مطلقه فعليت ملحوظ است بر خلاف ممكنه كه امكان ملحوظ است.

(از دستور ج 2 ص 69)

حَينَّيۀ مُمكِنَه

-(اصطلاح منطقى)قضيۀ حينيۀ ممكنه قضيه‌ايست كه حكم در آن بسلب ضرورت مادام الوصف از جانب مخالف باشد مثال«هر نويسندۀ متحرك الاصابع است در هنگامى كه كاتب و نويسنده است بالامكان»و در اين نوع قضيه،امكان ملحوظ است نه فعليت.

(از دستور ج 2 ص 69)

حَياة

-(اصطلاح فلسفى)حيات در تعريف و چگونگى حيات ميان قدماء فلاسفه اختلاف است و اين مسأله هم از لحاظ ماهوى و هم از لحاظ وجودى مورد توجه و بحث قرار گرفته است و تعاريفى چند بر آن شده است:

حيات در لغت زندگى وحى يعنى زنده و حيوان يعنى موجود زنده و ذو حيات.

حيات هر موجودى بطور عام عبارت از منشأيت آثار آن موجود است.

توضيح آنكه هر يك از موجودات عالم بر حسب تباعد و تباين از هم مشخص‌اند و مميزند بآثار و خواص جداگانۀ كه مخصوص بدانها است و مادام كه آن آثار خاص وجودى بر آنها مترتب باشد ذو حياتند و لكن حيات بمعنى خاص خود معنى ديگرى دارد.

(از اسفار ج 3 ص 94-و ج 4 ص 4) شيخ اشراق گويد:

«و الحياة هى ان يكون الشيء ظاهرا لنفسه و الحى هو الدراك الفاعل».

(از ش ص 117،300) صدرا نيز در جائى گويد:«الحى هو الدراك الفعال».

(از اسفار ج 3 ص 95) اخوان الصفا در بيان ماهيت حيات گويند:«اعلم ان الموت و الحياة نوعان جسدانى و نفسانى و الحياة الجسدانية ليست شيئا سوى استعمال النفس الجسد و الموت الجسدانى ليس شيئا سوى تركها استعمالها كما ان اليقظة ليست شيئا سوى استعمال النفس الحواس و ليس النوم شيئا سوى تركه استعمالها و اما النفس فحياتها ذاتيه لها و ذلك انها بجوهرها حية بالفعل علامه بالقوة و فعالة فى الاجسام و الاشكال و النقوش و الصور و ان موتها هى جهالتها بجوهرها و غفلتها عن معرفة ذاتها».

(از اخوان ج 3 ص 57) ناصر خسرو گويد:حيات در جسد انسان امرى عرضى است زيرا گاه هست و گاه نيست و لكن براى نفس ذاتى است چون نفس همواره حى است.

(از زاد المسافرين ص 68) فارابى در بيان معنى حى و حيات گويد:

از لفظ حى گاه استفاده شود براى غير حيوان و اطلاق بر هر موجودى شود كه به كمال اخير و بالاخره به كمال خود رسيده باشد«فان اسم الحى قد يستعار لغير ما هو حيوان فيقال على كل موجود كان على

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 776
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست