responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 771

(از شرح گلشن ص 504).

عبد الله انصارى گويد:

حيات معرفت ديگر است و حيات بشريت ديگر،عالميان بحيات بشريت زنده‌اند و دوستان بحيات معرفت،حيات بشريت روزى بسر آيد كه دنيا بآخرت رسد و اجل در رسد و حيات معرفت هرگز روا نباشد كه بسر آيد كه معرفت هرگز به سر نرسد، و روز بروز افزونتر و بحق نزديكتر،جنبد يكى را مى‌شست يكى از مريدان خويش انگشت وى بگرفت و گفت هذا ينقل من دار الى دار.

دوستان هرگز مرگ نه چشند و مرگ آنها برداشتن پردۀ حجاب باشد و منشأ حيات معرفت سه است،از خلق عزلت،با حق خلوت، زبان در ذكر و دل در فكر.

حِيَازَت

-(اصطلاح فقهى)و آن عبارت از تهيه مقدمات تصرف در اراضى باير و مرده است.

در چگونگى صدق احياء بر اين گونه اراضى و عملياتى كه در آن لازم است بحث است:

در كليات حقوقى آمده است:

در صدق حيازت حاجتى بوضع يد نبوده بلكه مدار در باب حيازت باين است كه عرفا استيلاء بر آن صادق باشد.

پس اگر كسى دامى براى شكار گسترده باشد و شكارى در آن افتد استيلاء بر آن صادق بوده و مالك آن خواهد شد،بنا بر اين تصرف ديگرى در آن بدون اذن حيازت‌كننده جائز نبوده و موجب ضمان است.

(كليات حقوقى ص 240)

حَيث

-(اصطلاح ادبى)و در زبان عرب براى مكان است و«حوث»هم گفته شده است و«ثاء»حيث و حوث را مثلثة الحركة خوانده‌اند و گاه براى زمان استعمال ميشود و اغلب در محل نصب است بنا بر ظرفيت و يا در محل جر است به«من»و گاه مفعول به واقع ميشود مانند«الله اعلم حيث يجعل رسالته»يعنى خدا ميدانند كه رسالت خود را كجا قرار دهد يعنى نفس مكان مقدس را نه چيزى در مكان را و بالجمله كلمۀ حيث دائم الاضافه است به جمله اعم از اسميه و فعليه و كمتر اضافه به مفرد ميشود و اگر«ما»كافه بدان متصل شود معنى شرط دهد و دوم فعل را جزم دهد مانند «و حيثما تستقم يقدر لك الله نجاحا فى غامر الازمان»(از مغنى ص 69).

حَيثيّات

-(اصطلاح فلسفى)دليل و برهان حيثيات يكى از دلائل و براهينى است كه بمنظور ابطال تسلسل اقامه شده است و بيان آن از اين قرار است كه هرگاه دو حيثيت غير متناهى مترتب موجود باشند (يعنى حيثيات علل و معلول)چنانكه هر يك از جهتى علت و از جهتى ديگر معلول باشد(علت لاحق و معلول سابق خود)و دو حيثيت كه يكى حيثيت علت بودن و ديگرى حيثيت معلول بودن است موجود باشد ميان هر حيثيت و حيثيت ديگر از آن سلسله متناهى خواهد بود و بنا بر اين همۀ آن سلسله متناهى است.

(از اسفار ج 2 ص 130-دستور ج 2 ص 67) حيثيت هرگاه عين محيث باشد معناى آن اطلاق است و باين معنى است كه عارى از هر قيدى است و لو قيد اطلاق و اگر غير محيث باشد باين معنى قيد محيث است و آن يا تعليلى است و يا تقليدى و يا غير آن رجوع شود به هر يك

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 771
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست