responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 729

توان يافت كه حاضر بود و صورت آن در آلت حس منطبع گردد اعنى گوهر آلت حس بصورت محسوس نگاشته شود و خيال هر آنچه نگاشته شود ادراك كند بهنگام حضور محسوس.

(از مصنفات ج 1 رساله 2 ص 8)

حِسِّ باطِن

-(اصطلاح فلسفى و منطقى) هر يك از قواى مدركۀ باطنى را حس باطن نامند و در مقابل حس و حواس ظاهره است و گويند حس باطن يا فقط مدرك است و يا هم مدرك و هم متصرف است در صورت اول كه فقط مدرك باشد دو صورت دارد يا مدرك صور جزئيه است.مانند صور خيالى كه از زيد و عمر و حاصل ميشود و يا مدرك معانى جزئيه است مانند ادراك عداوت و محبت و حسى كه مدرك صور جزئيه است حس مشترك هم نامند و آنچه مدرك معانى جزئيه است و هم.

حَسَد

-(اصطلاح اخلاقى)عبارت از حالت نفسانى است كه دارندۀ آن خواستار زوال نعمت محسود است و ميان حسد و غبطه فرق است زيرا در غبطه ميخواهد كه مثل ديگرى صاحب مقام و نعمت باشد و حسود ميخواهد كه محسود صاحب نعمت نباشد.

و گفته‌اند«الحسد داء عياء لا يزول الا بموت الحاسد او بفوت المحسود»(از كشاف ص 287).

حَسرَت

-(اصطلاح عرفانى)رنج بردن و افسوس خوردن سالك طريق است بر عقب افتادگى خود و خذلانى كه او را رسيده است در طى طريق كه «يٰا حَسْرَتىٰ عَلىٰ مٰا فَرَّطْتُ» گويد:الهى اين چه تيره روزى است،ترسم كه مرا از تو جز حسرت نه روزى است، الهى مى‌لرزم از آنكه نه ارزم،و ز آنكه ارزم چه سازم،جز آنكه مى‌سوزم تا از چارۀ راه چه سازم؟و در هامون كجا گريزم.؟ الهى،كان حسرت است دل من،مايه درد دو غم است اين تن من،نيارم گفت كه اين همه چرا بهرۀ من،نه دست رسد مرا بمعدن چارۀ من، مرا تا باشد اين درد نهانى ترا جويم كه درمانم تو دانى
(از عده ج 5 ص 422-4 382).

بعضى از تركيبات: حسرت‌آباد،آتش حسرت.

حِساب

-(اصطلاح كلامى)صدرا گويد:هر مكلفى در روز قيامت حاصل اعمال و افعال خود را خواهد ديد و خداى متعال را قدرت و توانائى است كه در يك لحظه تمام اعمال بندگان را براى آنها روشن و آشكار نمايند تا هر كس نتيجۀ اعمال خود را برأى العين مشاهده كند رجوع به حشر شود.

حساب جمل

-(اصطلاح رياضى و نجومى)در معرفت حساب جمل كه بناى زيجات و تقاويم بر آنست اهل حساب نجوم اعداد را بترتيب حروف بيست و هشت‌گانه ابجد وضع كرده‌اند و هر يك را نمودار عددى مى‌دانند از حرف اول ابجدى تا به آخر مثلا الف نمودار يك«ب»نمودار دو.ج نمودار سه و«د»نمودار 4.و بدين طريق بندهاى ابجد حساب شود ابجد.هوز.حطى.

كه«ى»نمودار عدد ده بود.

كلمن سعفص«ك»نمودار عدد بيست

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 729
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست