responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 708

است كه متصاعد از قلب است.

(از اسفار ج 2 ص 22،24)

حَرارَت اسطقُسّى

-(اصطلاح فلسفى) مراد حرارت حاصله از اسطقس نار است.

(از اسفار ج 1 ص 22)

حَرّانيان

-(اصطلاح كلامى)ابو ريحان گويد حرانيان آنهااند كه به حرانند و به بغداد به صابئيان معروف‌اند و ايشان همان بقيت بت‌پرستان يونانيانند.

(از التفسير ص 226)

الحِرباء

-(نجومى)يكى از صورتهاى جنوبى ستارگان است و از ستارگان اوست.

خارا،السلوقى الثانى(حرباء بكسر حاء)

حَربى

-(فقهى)و آن غير كتابى از كفار است.

(از شرح لمعه ج 1 ص 187)

الحَربيَّة

-(اصطلاح كلامى)پيروان عبد الله بن عمرو بن حرب الكندى را گويند كه بر مذهب بيانيه‌اند و علاوه بر او عقيده دارند كه روح خدا از عبد الله بن محمد به عبد الله بن عمرو بن حرب حلول كرده است...

(از مختصر الفرق بين الفرق ص 151).

حِرز

-(اصطلاح فقهى)بكسر حاء موضع محكم و حصين است و در شرع امرى است كه معد براى محفوظ نگه داشتن اموال است در عادت مانند خانه،خيمه.

(از كشاف ج 1 ص 326).

حِرص

-(اصطلاح اخلاقى و عرفانى) حرص ضد قناعت است و آن طلب زوال نعمت غير است،اهل رياضات گويند:حرص عبارت از طلب شىء است بكوشش در رسيدن بآن.

(كشاف ص 358).

در مذمت حرص آمده است:

و لا يملأ جوف ابن آدم الا التراب و ان ابن آدم حريص على ما منع.

مولانا گويد:

حرص آدم چون سوى گندم كشيد از دل آدم سليمى را ربود
پس دروغ عشوه‌اش را گوش كرد غره گشت و زهر قاتل نوش كرد
كژدم از كندم ندانست آن نفس مى‌پرد تمييز از اهل هوس
تركيبات:

حرص مال،حرص علم،حرص دنيا حرص مقام،حرص پيرى،حرص خوردن.

حَرف

-(اصطلاح ادبى)در زبان عرب حرف كلمه‌ايست كه دلالت بر معنى غير مستقل فى نفسه نمايد كه منطقيان اداة گويند و علامت حرف آن باشد كه مسند و مسند اليه واقع نشود و علامات افعال و اسما را نپذيرد و آن را اقسامى است(حروف مشبهة بالفعل، ناصبه،جازمه و جاره)كه هر يك در محل خود آيد.

(از الهدايه ص 129-كشاف ج 1 ص- 357).

حَرفِ إضافَت وَ ضَمير

-(اصطلاح دستورى)و آن ميمى است مفرد كه در اواخر اسماء فايده اضافت دهد بنفس خويش چنانكه غلامم اسبم و برادرم.

(از المعجم ص 173).

حَرفِ بَدَل

-(اصطلاح دستورى)و آن كافى است(ك)اعجمى كه در وصل بدل همزۀ ملينه در لفظ آرند مانند«بند كك» بندگى،بندگان«دايكك»دايگى،دايگان» (از المعجم ص 172).

حَرفِ تَأسيس

-(اصطلاح ادبى و دستورى)و الفى است كه بحرفى متحرك پيش از روى باشد مانند الف«آهن و لادن»

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 708
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست