responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 702

كه گفت حرام است،گفت حكم او حكم خمر است.و اگر كسى گويد كه حرام است،و حكم او حكم خمر نيست،قول او خلاف اجماع باشد.

و حكم تايب از خمر پيش از توبۀ وى حكم تايب است.

[از زنا و جز آن از آنچه كه موجب حد باشد].

اگر مرد را حد زنند،برهنه زنند، و زن را در جامه حد زنند.

(معتقد الاماميه ص 501-502).

حَدِّ قَذف

-(اصطلاح فقهى) نسبت دادن بزنا و لواط باشد و مثلا بگويد اى زانى يا زانيه و يا ولد الزنا و بهر حال اين گونه نسبتها را قذف گويند،و براى قذف‌كننده در اسلام حدود و كيفرهاى خاص وجود دارد.

در معتقد الاماميه آمده است:

هر كه قذف كند،و او كامل عقل باشد،مردى آزاد را يا زنى آزاده را،بزنا يا لواط،يعنى:دشنام دهد اگر مرد باشد و اگر زن،اگر بنده باشد و اگر آزاد،آن كس كه وى را دشنام داده،مخير باشد ميان آنكه عفو كند و ميان آنكه مطالبت كند وى را بحد قذف،و آن هشتاد تازيانه است.

دليلش اجماع اين طائفه است،و قول خداى: «وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنٰاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدٰاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمٰانِينَ جَلْدَةً» ، و اين عام است،بنده و غير بنده را شامل است.

و اگر قاذف ذمى باشد:وى را ببايد كشت،از براى آنكه از ذمت بيرون آمده باشد.

اگر مرد را حد زنند،برهنه زنند، و يكسان بود درين لفظ صريح چنانكه زنا و لواط،و كنايه‌اى كه مفيد اين معنى بود چون قحبه و قزمان و ديوث و مانند آن.اين باشد آنچه در عرف قاذف قائده معنى صريح دهد.

و اگر مردى را گويد:با فلان زن زنا كردى،قذف دو كس باشد،بر وى دو حد لازم باشد.

و اگر جماعتى را بيك لفظ قذف كند، بر وى يك حد بيش نباشد از براى همه.

و اگر هر يكى را تعيين كرده باشد، بعد دهر يكى از ايشان بروى حدى باشد.

و اين حد بميراث برود،آنان كه مستحق ميراث باشند هر يكى را از ايشان رسد كه مطالبت كنند حد را يا عفو كنند.و اگر يكى عفو كند،ديگرى را رسد كه مطالبت كند.و اگر وى را وارث نباشد،پادشاه اسلام را رسد كه مطالبت كند،و او را نرسد كه عفو كند.

و اگر توبه كند،حد ساقط نشود.و اگر وى عفو كند يا ولى وى،ساقط شود.

و چون سه بار حد زده باشند،چهارم بار بكشند.

و هر كسى كه پيغمبر را(ص)،يا يكى از پيغمبران را،يا يكى را از امامان معصوم،دشنام دهد:وى را ببايد كشتن.

دليل برين اجماع اين طائفه است.

(معتقد الاماميه ص 499،501)

حَدِّ ناقِص

-(اصطلاح منطقى)تعريفى كه مركب از فصل قريب و جنس بعيد و يا فصل به تنهائى باشد حد ناقص نامند چنانكه در تعريف انسان«جسم نامى ناطق» و يا ناطق تنها آرند.

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 702
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست