responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 695

كلمات آن مجمل و معانى آن غير قابل ادراك باشد و بلكه كتابى است كه بلسان قوم و براى هدايت مردم نازل گرديده و اگر تمام معانى آن غير قابل ادراك فرض شود علت غائى نزول آن منتفى ميگردد-و قول اخباريين مبنى بر اينكه همۀ عمومات و مطلقات آن در مظان تخصيص و تقييد هستند و يا همۀ نصوص و ظواهر آن محتمل النسخ ميباشند قول صحيحى نيست-زيرا آيات مزبوره اگر واقعا معارض و يا ناسخى داشته باشند قطعا هنگام فحص در طلب معارض(كه از مقدمات لا بد منهاى اجتهاد در مسائل است)بر ما مكشوف ميشود.

و اما اينكه تفسير قرآن در ضمن بعضى از اخبار تحريم گرديده مقصود از آن-تفسير آيات متشابهات است كه لامحاله مستلزم حمل الفاظ بر معانى غير حقيقه و يا غير عرفيه ميباشد نه تفسير آيات محكمات،زيرا تفسير آيات محكمه و ترجمۀ تحت اللفظى آنها را نمى‌توان تفسير برأى ناميد.

(اصول رشاد ص 202)

حَدّ

-(اصطلاح منطقى و علوم غريبه، فقه)تعريف بذاتيات را حد ميگويند حد عبارت از مميز ذاتى و رسم مميز عرضى است و مدار تمام بودن حد و رسم اشتمال آن بر جنس قريب است مقومات ماهيت در مقام تفصيل حد است و در مقام اجمال محدود و حد از محدود خارج نيست و تفاوت حدو محدود باجمال و تفصيل است و اجزاء حديه در مقام ذات و تجوهر متمايزند و در مقام وجود متحد«ليس الحد الا ماهية المحدود»و حد مخصوص كليات است نه جزئيات«و اما الحد فهو للكلى اى للنوع لا للشخص»و آن بايد مركب از دو جزء باشد«الحد ينقسم ابدا الى جزءين جنس و فصل».

(از دستور ج 2 ص 16-شفا ج 2 ص 507-تفسير ص 1602،936،919، 1063) بابا افضل گويد:حد پاسخ پرسش نخستين بود.

(از مصنفات ج 2 ص 36) ناصر خسرو گويد:اشياء بر دو قسم‌اند يا مركبات‌اند يا بسائط تعريف و شناسائى مركبات به شناسائى اجزاء تركيب‌كنندۀ آنها است و تعريف و شناسائى بسائط بشناسائى اوصاف و خصوصيات آنها است.

(از جامع الحكمتين ص 87) ابن رشد گويد:«الحدود انما توجد للمركبات من المادة و الصورة لا للبسائط».

(از تهافت التهافت ص 301) در علوم غريبه جابر بن حيان گويد غرض از حد هر چيزى احاطه بجوهر محدود بود بدان سان كه هيچ امرى كه بايد در آن داخل بود خارج نشود و امرى كه خارج از آن بود داخل نشود يعنى جامع افراد و مانع اغيار بود.و منظور حدود خاصى بود كه در علوم غريبه بكار است.

(از رسائل جابر ص 102) و در فقه عبارت از كيفر جنايات و گناهان است مطابق دستور شرع چنانكه در زنا محصنه صد تازيانه و رجم است «الزّٰانِيَةُ وَ الزّٰانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وٰاحِدٍ مِنْهُمٰا مِائَةَ جَلْدَةٍ» از نظر اسلام هر گناه و تخلفى حدى دارد معين تا قتل و قصاص قتل-رجوع شود به(كشاف ج 1 ص 313 قواعد شهيد ص 173).

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 695
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست