responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 681

حازم بن عاصند.

(از مختصر الفرق بين الفرق ص 80)

حارِسُ الشِّمال

-(اصطلاح نجومى) سماك رامح را حارس الشمال و حارس السماء هم نامند.

و سماك رامح دو ستارۀ بود از صورت جاثى يعنى آنكه بر زانو نشسته است.

در هر حال بيرون از صورت عوا ستاره‌ايست بزرگ و روشن برابر بنات العش آن را سماك رامح گويند و گروهى آن را نگهبان شمال و يا نگهبان سماء نام نهاده‌اند.

رجوع شود به عواء

حاسَّه

-(اصطلاح فلسفى)حاسه عبارت از قوتى است كه دريابندۀ جزئيات جسمانيه است و قواى حاسۀ ظاهره در انسان پنج است و باطنه نيز پنج است هر يك از قواى دريابنده را حاسه و جمع آنها را حواس مينامند و حاسه مشترك:حس مشترك است.

(شفاء ج 1 ص 297،295 و رجوع شود به حواس خمس و ترجمۀ آراء اهل مدينه ص 184)

حاشا

-(اصطلاح ادبى)و بمعنى تنزيه و مجانبت است و در زبان عرب اين كلمه بر سه وجه است يكى آنكه فعل متعدى است و متصرف است مانند«حاشيت»يعنى استثنيت است و از آن جمله است حديث اسامه

«اسامة احب الناس الى ما حاشا فاطمة» كه ما نافيه است 2 معنى تنزيه كه حاشاى تنزيهيه گويند مانند«حاش لله ما هذا بشرا»3 استثنا بمنزلۀ الا كه حرف جر است رجوع بحرف جر شود.(از مغنى ص 63).

حاشِيَتَين

-(اصطلاح فلسفى)صدر الدين شيرازى دو طرف وجود را دو حاشيۀ وجود ناميده و گويد:وجود مطلق را دو حاشيه و طرف است كه يك طرف آن واجب الوجود است و طرف ديگر آن هيولاى اولى است.

طرف و حاشيه اول در غايت شرف و نورانيت است و طرف و حاشيۀ ديگر آن در غايت ظلمت و خست است و متوسطات متفاوت‌اند بر حسب قرب و بعد از مبدأ اعلى.

(از اسفار ج 3 ص 165)

حاضِر

-(فقهى)در فقه مقابل مسافر و مقابل باديه‌نشين است.(از شرح لمعه 100)

حاصِل

-(اصطلاح فلسفى)كلمۀ حاصل گاه بمعناى ثابت آمده است كه همان واسطۀ ميان موجود و معدوم باشد و گاه بمعناى ثابت مرادف با وجود آمده است چنانكه در معنى اول معتزله گويد:«الحاصل قد يكون حاصلا و ليس بموجود».

(از شفا 2 ص 297) و بمعناى دوم است«حصول العلة برهان قاطع على وجود المعلول بخصوصه و المعلول برهان قاطع على علة ما».

(از اسفار ج 3 ص 36)

حافِظَه

-(اصطلاح فلسفى)قوت حافظه قوتى است كه مترتب در تجويف اول دماغ است و عبارت از خزانۀ و هم و نگهبان صور وهميه است چنانكه خيال خزانه حس مشترك است.

حافظه را ذاكره و مسترجعه هم ناميده‌اند از جهت قدرت و توانائى آن بر بازگردانيدن صورى كه از خزانۀ مخصوص بيرون رفته باشد«اما القوة الحافظه فهي خزانة عندهم للوهم اخترعت فيها صور مدركات كما ان الخيال خزانة للحس المشترك و قد سمى ايضا ذاكره و مسترجعة».

(از اسفار ج 4 ص 52-دستور ج 2 ص-

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 681
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست