نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 677
ح
حائِطيَّه
-(اصطلاح كلامى)و پيروان احمد بن حائط را گويند.
از اصحاب نظام معتزلى بودند و آنگاه سه مسأله بدعت در مذهب نظام وارد كردند يكى قول بتناسخ دوم رؤيت خدا سوم اينكه مسيح را خداى دوم دانستند(آخر)از مذهب نظام رانده شدند.
زيرا سخت متأثر از مذهب مسيح شدند.
(از مختصر الفرق ص 138).
حابطيه هم ضبط شده است.
حاجِب
-(اصطلاح ادبى و فقهى)يعنى مانع و پرده و در فقه در باب ارث كسى را گويند كه مانع تمام يا قسمتى از ارث شود چنانكه طبقه اول كلا مانع از ارث بردن طبقه دوم و سوم مىباشند و وجود فرزند مانع تمام سهم مادر است در ارث رجوع به حجب شود.
و در اصطلاح ادباء كلمهايست كه قبل از قافيۀ اصلى بيك معنى تكرار شود و شعرا اين را مستحسن شمارند و اين گونه قافيه را محجوب مينامند شاعر گويد:
هر چند رسد هر نفس از يار غمى بايد نشود رنجه دل از يار دمى و اگر اين حاجب در ميان دو قافيه باشد در نهايت حسن خواهد بود مثال:
اى شاه زمين بر آسمان دارى تخت
سست است عدو تا تو كمان دارى سخت (از كشاف ج 1 ص 302-دره نجفى ص- 94).
در نزد اهل ذوق پوشش از حقيقت را
گويند و نيز واسطههاى بين حق و بنده را گويند:
حاجبان اين صوفيانند اى پسر ساده و آزاده و افكنده سر
سينهها صيقل زده از ذكر و فكر تا پذيرد آينۀ دل نقش بكر
حاجب آتش بود بيواسطه در دل آتش رود بىرابطه
پس فقير آنست كو بىواسطه است شعلهها را با وجودش رابطه است
پس فقير آنست كو خود را دهد آب حيوانى كه ماند تا ابد
حاجت
-(اصطلاح فقهى)در فقه ضرورت مقدارى را گويند كه آدمى بىآن باقى نماند و بميرد و آن را حقوق نفس نامند و حاجت مقدارى را گويند كه
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 677